معرفی و بررسی کتاب هرس
«هرس» رمانیست در فضای خوزستانِ پس از جنگ در اواخر دههٔ ۱۳۶۰ که ویرانیهای شهرها و روستاهای این منطقه را در قالب آوارگی و رنجهای زنان، مردان و کودکان بیگناه به تصویر میکشد. این کتاب با اینکه روایتگر توپ و خمپاره و موشک نیست در دستهٔ ادبیات جنگی جای میگیرد؛ چرا که باقیماندهٔ شهری را تصویر میکند که هزاران کشته داده و هرکسی را هم که زنده مانده، یا برای همیشه به یک مجروح جنگی تبدیل کرده یا به نحوی جای زخمی غیرقابل ترمیم روی روح او باقی گذاشته است. پس از گذشت تمام این سالها ایران هنوز آسیبهای مادی و معنوی جنگ را متحمل میشود و کشور ما تازه بخشی از خاورمیانهایست که توسط جنگ و غارت و کشتار احاطه شده است. وقوع جنگ جهانی اول و دوم مهر تأییدی بود بر ماهیت واقعی جنگ و اینکه هیچکس جز حاکمان جهان و فروشندگان سلاح، در جنگ پیروز نمیشود. ادبیات جنگ در تمام دنیا خصوصاً آمریکا پس از جنگ جهانی دوم طیف گستردهای از کتابها را فرا گرفت و باعث شد که با ظهور نویسندگانی نخبه، ژانر منحصربهفردی به وجود بیاید. در این ژانر نویسندگانی مثل ارنست همینگوی دست به خلق شاهکارهایی مثل «وداع با اسلحه» زدند و برای توصیف فضای افسرده و غبارآلود جنگ و پیامدهای آن، به شیوههای تازهای در توصیف احساسات روی آوردند. نویسندهٔ این کتاب، نسیم مرعشی تلاش کرده تا جزئیات روایت را به شیوهٔ خود خلق کند و در مجموع، اثری را با رنگ و بوی داستانهای ایرانی بیافریند. کتاب هرس قبل از هر چیز خواننده را با قلم ادبی و در عین حال رسای خود مجذوب میکند و روایت را به شیوهای رئال و به صورت خطی پی میگیرد. در دل این داستان عشق، خانواده و فقدانیست که اثرات آن بر فرزندان و اطرافیان آشکار میشود و صدمات و خسارات جانی و مالی جنگ، تا نسلها ادامه مییابد. نسیم مرعشی پس از اولین تجربهٔ نویسندگی خود با کتاب «پاییز فصل آخر سال است»، که برندهٔ جایزهٔ ادبی جلال آل احمد شده بود، حالا به سبکی جدید و با مضمونی متفاوت قصهای را روایت میکند که با همان نگاه ادبی اما به شیوهای متفاوت نگاشته شده است. کتاب «هرس» در سال ۱۳۹۵ توسط نشر چشمه به چاپ و انتشار رسید و تا به حال بیست و هشت بار تجدید چاپ شده است.
موضوع داستان کتاب هرس
شخصیتهای اصلی داستان را یک زن و شوهر به نامهای «نوال» و «رسول» میسازند؛ شخصیتهایی که در خلق و آفرینش ویژگیهای آنها، از همان ابتدای داستان درست و اصولی و قابل درک عمل شده است. نوال همسر و فرزندانش را رها کرده و به جایی دورافتاده در آنطرف رود رفته تا از هرچه که بوده و دیده فرار کند؛ یا شاید فقط زمان میتواند زخمهایش را بهبود ببخشد و روزی تصمیم به برگشتن خواهد گرفت. در میان آوارهایی که روی زندگی و روح مردم خوزستان مانده، نویسنده پا را فراتر میگذارد و به عنوان یک زن، به مفهوم «مادر» میپردازد. نوال نسبت به فرزندانش حس غریبی دارد و احساس میکند که این بچه از جنس او و همسرش نیست. نوال به تجربهٔ مادری دست پیدا کرده و احساس میکند که حاضر است برای مراقبت از فرزندش همهچیز خود را فدا کند؛ اما عواطف او پیچیدهتر از اینهاست و احساسهای غریبی که ذهن او را در دست گرفتهاند، سرنوشت او و رسول و فرزندشان را به خطر میاندازد. کسی نمیداند سرانجام شخصیتها چیست و کجاست و در غیاب زن، مرد باید با کوه تلخیها و رنجهایی که از گذشته به دوشش مانده، رو به جلو ادامه بدهد و راهی برای ترمیم زخمهای خود و همسرش پیدا کند. راوی سوم شخص است، اما دانای کل نیست؛ او هم مثل ما از تشویشهای درون شخصیتها بیخبر است و نمیداند دلیل رفتارها و حرفها از کجا نشأت میگیرد. انگار ما داستان را از زبان کسی میخوانیم که بدون قضاوت، یک روایت خالص را پیش گرفته و فقط بازگو میکند؛ چه دربارهٔ نوال که بیخبر گذاشته و رفته، و چه دربارهٔ رسول که باید با آشفتگیهای حاصل از جنگ و فقدان به نحوی کنار بیاید. داستانی که در فضای بیابانی و زیر آفتاب سوزان خوزستان و روستاهای بیآبوعلف آن تصویر میشود، به بهترین شکل با جزئیاتی پوشش داده شده که با یکدیگر همخوانی دارند. نسیم مرعشی اهل تهران است و طبیعتاً نوشتن در محیطی غیر از زادگاه خود کار سادهای نیست؛ اما او در جزئیات فرهنگ و شخصیت مردم این ناحیه تکاپو کرده و به خوبی توانسته اخلاق و منش این شهر را به دست آورد. نتیجهٔ این اطلاعات دقیق، در همذاتپنداری ما با شخصیتها بسیار تاثیرگذار است و باعث شده بتوانیم شدت رنجهای نوال و رسول را، بیش از پیش درک کنیم. نویسندگان زن در ادبیات امروز نقش مهمی را به عهده گرفتهاند و رماننویسانی مثل عطیه عطارزاده و شرمین نادری را میتوانیم از این دسته نام ببریم. حالا نسیم مرعشی نیز با دو اثر داستانیاش به جمع زنان نویسندهٔ ادبیات مدرن فارسی پیوسته و البته شیوهای متفاوت از آنها دارد. در کتاب هرس او داستانی را بیان میکند که نه دربارهٔ جهانهای غیرواقعیست و نه به تاریخ مکتوب میپردازد. او در میانه حرکت میکند، شخصیتهایش را با احساس واقعی میسازد و تلاش میکند جهان داستانی منحصربهفرد خودش را خلق کند. به همین دلیل هرچند آغاز داستان اطلاعات کافی به ما نمیدهد، اما تعلیق زیادی را در همان ابتدای کار به خواننده وارد میکند. حرکت با شخصیتها در مسیر داستان باعث میشود که ما بتوانیم بدون عجله برای رسیدن به پیرنگ اصلی، از همراهی راوی لذت ببریم و وقایع دردناک داستان، برایمان آزاردهنده نباشد.
برای آشنایی بیشتر با کتاب هرس در مطلبی با عنوان «نقد و بررسی کتاب هرس» در مجله کتابچی به بررسی این رمان پرداختهایم.
دربارهٔ نسیم مرعشی
نسیم مرعشی یکی از نویسندگان موفق در ادبیات این روزهاست که در سال ۱۳۹۳ برندهٔ جایزهٔ جلال آل احمد شده است. او در سال ۱۳۶۲ در تهران به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلاتش در رشتهٔ مهندسی مکانیک، به نویسندگی روی آورد و به یکی از نویسندگان پرمخاطب و محبوب در نسل جوان تبدیل شد. مانند بسیاری از نویسندگان بااستعداد، مرعشی بدون داشتن پیشزمینهٔ آکادمیک و تحصیلات ادبی به عرصهٔ رمان پا گذاشت و اثبات کرد که میشود با تمرین و خودآموزی به مقبولیت خوبی دست پیدا کرد. کتابهای او، همانگونه که در «هرس» میخوانیم، همواره به مشکلاتی میپردازد که انسانها در سطح انفرادی به آن برمیخورند و سپس در سطح جامعه، این مشکلات سد راه ارتباطشان با دیگران میشود. نسیم مرعشی از واقعگرایی برای نوشتن داستانهایش استفاده میکند و دغدغههایی که شخصیتهای داستانش را در بر میگیرد، خارج از محدودههای چالشهای روزمره در متن اجتماع نیست. سادهنویسی او از طرفی ما را به یاد ادبیات متوسطی میاندازد که از قدیم در جامعه رایج بوده و اصطلاحاً آن را کوچهبازاری مینامند؛ اما او توانسته وجه هنرمندانهای نیز به کارش اضافه کند و از این سادگی استفادهای ادبی کند. اما با نگاه دقیقتر به آثار او میبینیم که دردهای انسانی، چه در جامعهٔ خودمان و چه در سطح بینالمللی، برای او مسئله است و قصههایش را در نقد فقر و جنگ و مرگ مینویسد.
جملاتی از کتاب هرس
نوال روز اول دانشگاهِ رسول را یادش بود. رسول دوتا از خودکارهای دخترها را جدا کرده بود و گذاشته بود توی سامسونتش، کنار دفتر بزرگ سیمی خارجی که تازه خریده بود و ماشین حساب مهندسی که از مدیرش گرفته بود. نوال خودکارها را نگاه کرده بود و فکر کرده بود باید دوتا خودکار ساده برای رسول بخرد. هدیهٔ دانشگاهش. نوال آن چند ماه دانشگاه رفتن رسول را یادش مانده بود. بیدار شدنش، لباس پوشیدنش، رفتنش، آمدنش. اما روزی را که آمده بود و گفته بود مرخصی گرفته از دانشگاه و فعلاً دیگر نمیرود یادش نمیآمد. یادش نمیآمد صبح بود یا شب، رسول چه پوشیده بود، ریشش چهقدر درآمده بود. جملهاش، جملهای را که گفته بود یادش نمیآمد. فقط چشمهای رسول بود که یادش نمیرفت. هر چه نگاه کرد نفهمید توی چشمها چیست. فقط دید یک چروک دیگر زیرشان افتاده. فردای سونوگرافیِ ماه چهارمش بود. بعد از اینکه دکتر گفته بود انگار پسر است. آخرهای ترم بود. ترم دومی که رسول رفته بود دانشگاه.
شاید نوال راست گفته بود؛ گذشته از زندگی آنها پاک نمیشد. رسول این همه سال بیخود با آن جنگیده بود. آنجا، زیر آن خاک که داشت دفنش میکرد، دلش خواست تمام آن روزها برگردند و همهشان را طوری که بودند زندگی کند؛ طوری که واقعاً بودند. نه آنطور تقلبی که خودش ساخته بود. خواست سالها برای شرهان عزاداری کند. آنقدر گریه کند که از چشمهایش خون بیاید. خواست قبل از مردن برود خرمشهر خانهٔ خرابش را ببیند، مثل همه که رفته بودند و دیده بودند. خواست حالا که قرار است بمیرد توی خرمشهر بمیرد. کنار شرهان. کنار خانهاش. کنار زندگیاش با نوال؛ که همان روز اول جنگ با پسرش خاک شد و از دست رفت.
باد میآمد و زیر عبای نوال میزد. ناگهان عبا را باد برد. بچه چشمهای سیاهش را باز کرده بود و به نوال نگاه میکرد. انگار التماسش میکرد که از آن جا ببردش. نوال تکانی خورد. این بچه برای اولین بار به چشم نوال آدم کاملی آمد که بزرگ خواهد شد. نوال از چشمهایش ترسید. از انگشتهای بچه که اینقدر پُر زور مشت شده بودند. از لثههای سفتش که پستانک را چسبیده بودند و ول نمیکردند. از پوست تیرهاش که شبیه عراقیهایش میکرد. از مو و ابروهای سیاهش. همهچیز این بچهٔ غریبه او را میترساند.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | هرس |
---|---|
تعداد صفحه | ۱۸۵ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۱۸۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۲۲۹۸۲۶۳ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
کتابهایی با مضمون جنگ بارها و بارها نوشته شدهاند. در این کتابها ما از خاطرات سربازها، خانوادههای آنان و هرکسی که رنج بر آنها تحمیل شده است میخوانیم اما در واقع این کتابها کاملا ضدجنگ هستند. جنگ برای مردم هیچ کشوری پیروزی به ارمغان نمیآورد و تنها فلاکت و بدبختی است. چه مردم کشوری که جنگ را تحمیل میکنند و چه مردم کشوری که جنگ بر آنان تحمیل شده. همهٔ آنان چیزهایی برای از دست دادن دارند و مهمترینش جان خودشان و خانوادههایشان است. موضوعی که نسیم مرعشی نویسنده موفق معاصر در کتاب هرس به آن پرداخته. او کاملا چهرهٔ نفرتانگیز جنگ را نمایش داده و تمام تاثیری که برمردم خوزستان گذاشته را بیان میکند. در جنگی که هر کسی در این شهر بهایش را پرداخته، چه با جانش، چه با عضوی از بدنش و چه با روح و روانش. مرعشی این موضوع را در قالب داستان به نمایش کشیده. در داستان زن و مردی به نام نوال و رسول. نوال برای پشت سر گذاشتن هر آنچه در جنگ اتفاق افتاده همسر و فرزندانش را رها کرده و به آن سمت رود رفته و حالا بار تمام زندگی بر دوش رسول است. او با وجودی رنجی که از جنگ برده حالا یکه و تنها باید برای زندگی خودش و فرزندانش بجنگد و برای درمان زخمهای خودش و همسرش راهی بیابد.