عطیه عطارزاده
«عطیه عطارزاده» نویسندهٔ ایرانی متولد سال ۱۳۶۳ است که در دههٔ اخیر آثار داستانی قابل توجهی را از خود به جا گذاشته است. او یکی از افراد شاخص در بین نویسندگان زن معاصر است و در داستانهایش با استفاده از مؤلفههای مدرن ادبی خواننده را به جهانهایی میبرد که با مفاهیم فلسفی و روانشناختی پیوند خورده است. اما جالب است اگر بدانیم که او چطور از حوزهٔ مستندسازی و نقاشی به کار نویسندگی روی آورد و چه اتفاقاتی موجب توفیق گستردهٔ او در اولین سالهای فعالیتش شد. عطیه عطارزاده در رشتهٔ سینما تحصیل کرده و اولین کارهایش را در حیطهٔ مستندسازی ارائه داده است. مخاطبان سینمای مستند ایران با فیلمهای مثل «هفده سالهها» و «چله درختان کاج» با نام او آشنا هستند و پسزمینهای ذهنی دربارهٔ سبک و نگاه هنری او دارند. مستندسازی همیشه برای او دریچهای بوده برای اتصال جهان واقعی و فانتزیهای ذهنی. این دریچه، طبق تعریف خود نویسنده، بیشتر به مفاهیم بنیانی هنر ارتباط دارد و قالب و مدیوم، زیاد در آن تعیینکننده نیست. برای همین به عقبتر که میرویم، میفهمیم هنر خانم عطارزاده از نقاشی آغاز شده؛ زمانی که در سنین کودکی تا نوجوانی به طور خودآموز به سراغ رنگ و بوم میرود. نقاشی برای او زمینهٔ خلق تصاویریست که در جهان واقعی به آنها دسترسی ندارد و گرچه هرگز آن را به طور آکادمیک پیگیری نکرده، انگیزهٔ او از فعالیت در این حوزه ارزش و اهمیت واقعی آن را تعیین میکند. عطیه عطارزاده نگاهی مدرن به انسان و زندگی و جهان دارد، و این دیدگاه آزادی عملی را به او داده که در خلق بداعتهای ادبی از آن بهره میگیرد. برای او هنر مفهومی واحد است و هیچ مدیومی از دیگری جدا نیست؛ به همین سبب تجربهگرایی را پیش گرفته و تلاش میکند تا به هر عرصهای که پا میگذارد اصالت و شخصیت خود را در آن حفط کند. روند پیشرفت او از نقاشی شروع شد و به مستندهای سینمایی رسید، سپس در دورهٔ دانشجویی خود را در قالب شعر نمایان کرد و پس از آن، نوبت به داستاننویسی رسید.
سبک ادبی و نوشتاری عطیه عطارزاده
شعر
قریحهٔ ادبی عطیه عطارزاده در ابتدا به صورت جوششهای شاعرانه بروز کرد و به قول خودش، نیرویی از درون او را وادار میکرد که بنویسد؛ اینکه چرا و برای چه کسی و به چه هدفی، مسائلیست که پس از پا گذاشتن در عرصهٔ عملی و تجربیات ابتدایی باید به آن پرداخته شود. از قدیم گفتهاند در گذر زمان همهچیز برای انسان معنا پیدا میکند و البته که قدم گذاشتن در این راه و ثابتقدم ماندن، دل پُر میخواهد و پای سبُک! به این ترتیب نویسندهٔ جوانی که برای دل خودش شعر مینوشت، اولین آثارش را به مؤسسات انتشاراتی پیشنهاد داد و موفق شد تا اولین مجموعه شعر خود را به چاپ برساند؛ کتاب «اسب را در نیمهٔ دیگرت برمان». چیزی که نباید از قلم بیفتد و نباید باعث اشتباه شود، این است که خانم عطارزاده این مجموعه را در سال ۱۳۹۵ منتشر کرد و این تفاوت بسیاری دارد با اولین تلاشهای یک علاقهمند، در زمینهٔ شعر! امروز بازار نشر کتاب از کتابهای پرشده که نمیشود به آنها گفت «اثر». نسلهای جوان در اولین تلاشهای خود، شعرهایی بدون پیروی از اصول و قواعد را چاپ میکنند و باید مراقب باشیم شهرت و محبوبیت کاذب آنها، ما را در تشخیص «شعر خوب» و «شعری که استعداد خوب بودن دارد» به غلط نیندازد. عطیه عطارزاده دو سال بعد در همکاری دیگری با نشر «چشمه» کتاب «زخمی که از زمین به ارث میبرید» را نوشت. شعرهای عطیه عطارزاده مملو از حسآمیزیهاییست که به سبکی نو به آن پرداخته شده و این پرداختنها، همیشه از نگاهی مادی به سوی خلق معنا حرکت میکند.
داستان
اما همانطور که خود خانم عطارزاده میگوید تجربهگرایی منجر به حرکت بین شاخههای مختلفی از هنر و ادبیات میشود و خود او نیز از این مسئله مستثنا نبوده است. در این مورد پس از چند سال نوشتن و سرودن در قالبهایی جدید که در بافت شعر سپید تنیده شده، چشمهٔ شاعری حداقل برای مدتی جای خود را به قلم نوشتن داد تا او بتواند یکبار دیگر افکار و تصویرهای ذهنیاش را سر و شکلی تازه بدهد. اولین رمان او با عنوان «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» کتابی بود که برای جامعهٔ ادبی امروز ما تازگیهای زیادی را به همراه داشت. او در این کتاب تلاش کرده تا تعادلی میان ادبیات مدرن و کلاسیک برقرار کند و نتیجه، اثریست که خواننده را از همان صفحهٔ اول متوجه ماجرا میکند؛ اینکه با داستانی تازه روبهروست و نباید انتظار تکرار مکرّرات را داشته باشد. هر نویسندهای به نحوی اصول ادبی را رعایت میکند و در همین حین، به نحوی نیز تلاش میکند تا گفتاری تازه از مضامین کهنه داشته باشد. با این نگاه وقتی به کتابهای «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» و «من، شماره ۳» رجوع میکنیم، میبینیم که با یک «اثر» طرف هستیم؛ هرچند خلأهایی دارد که در کارنامهٔ هر نویسندهٔ بزرگی بوده و در طی دههها استمرار و نوشتن و نوشتن، پُر شده است. این کتاب با مبنا قرار دادن یک ایدهٔ جذاب و البته ترسناک، خواننده را به فکر کردن به مفاهیم پایهای ذهن و انتزاع خود وا میدارد. معنای واقعیتها، ارتباطها و کلمهها از همان ابتدای داستان به زیر سؤال میرود و با درهم تنیدن رئالیسم و سوررئالیسم، اصولاً خود «معنا» به چالش کشیده میشود.