لیست چاپهای دیگر
(۵)معرفی و بررسی کتاب همزاد
همزاد رمانی است که توسط نویسندهٔ روسی فیودور داستایوفسکی نوشته شده است. این رمان داستان تخیلی و کمیک از کارمندی معمولی به نام یاکوف پتروویچ گلیادکین را روایت میکند. مشکلات او از زمانی شروع میشود که همزادی دقیقا شبیه به او وارد زندگیاش میشود و شروع به تسخیر زندگیاش میکند. گلیادکین برای کمک به همکارانش متوسل میشود، اما با هر کسی که صحبت میکند، بیشتر احساس میکند توسط دشمنان محاصره شده است.
مردی که همیشه شرمنده است
رمان با بیدار شدن گلیادکین در ساعت هشت صبح آغاز میشود. او پس از کمی صحبت با خدمتکارش، به نزد دکتر روانشناسش میرود. دکتر به گلیادکین میگوید که باید بیرون برود و لذت ببرد. در این هنگام، گلیادکین شروع به گریه میکند، چون شخصیتی به شدت پارانویید و درونگرا دارد. پزشک با چنان صبر و حوصلهای گوش میدهد که گلیادکین احساس میکند قبل از ترک اتاق باید از رفتار خود عذرخواهی کند. این شرمندگی از رفتار و عملکرد، دائما تکرار میشود و مخاطب را به دلسوزی وامیدارد.
دومین عکسالعمل آقای گالیادکین با کیفیت به راستی غیر عادی و عجیبی ظاهر شد. لبهایش شروع به لرزیدن و چانهاش شروع به جستن کرد و قهرمان ما ناگهان، طوری که ابدا انتظارش نمیرفت، به گریه افتاد. هق هق زار میزد و سرش را به چپ و راست میپراند و با دست راست بر سینه میکوفت و با دست چپ گریبان لباس خانگی کریستیان ایوانوویچ را گرفته بود و میخواست چیزی بگوید و فورا و به آهستگی به او توضیحی بدهد، اما نمیتوانست حتی یک کلمه ادا کند.
همان شب گلیادکین به جشن تولد دختر موردعلاقهٔ خود، کلارا میرود. اما از ورود او امتناع میشود. پس موفق میشود که از در پشتی وارد خانه شود و خود را در یک کمد پنهان میکند. اما در نهایت، دیده میشود و شرمنده و خجالتزده، میهمانی را ترک میکند.
ملاقات با فریبکارترین همزاد دنیا
گلیادکین تا رسیدن به یک کانال دویدن را متوقف نمیکند. در اینجا او مردی را میبیند که به او نزدیک میشود. مرد از لباس گرفته تا شکل ظاهری، دقیقاً شبیه به او است. گلیادکین او را صدا میکند، اما وقتی مرد نزدیک میشود، به این نتیجه میرسد که نمیخواهد با او صحبت کند و به سمت خانهاش برمیگردد و در خانه، همزادش را روی تخت مییابد.
صبح روز بعد گلیادکین با همزادش وارد دفتر میشود. او باور نمیکند که هیچ کس به شباهت آنها توجه نمیکند. پس از کار او با گلیادکین دست دوستی میدهد و از روی ادب، او را به خانهٔ خودش دعوت میکند. اما وقتی از خواب بیدار میشود، همزاد از آپارتمان خارج شده است. خدمتکارش نیز که تصور میکند او آقای گلیادکین واقعی است، محلش نمیگذارد.
رفته رفته گلیادکین متوجه میشود که همزاد، تمام چیزهایی که او میخواست را دارد و با عزت نفس، اعتماد به نفس و خوشمشربی، محبوبیت زیادی را در محل کار به دست آورده است. دیگر کسی او را به رسمیت نمیشناسد و حتی در محل کار نیز راهش نمیدهند. انگار که همزاد، برای او توطئه چیده است. او در جهت مقابله با این توطئهها اقدامات مختلفی انجام میدهد، ولی در عین حال از کابوسها و وضعیت روحی بسیار آزاردهندهای نیز رنج میبرد که او را به درهٔ انزوا میکشاند…
مثل این بود که همه چیز، حتی طبیعت، علیه آقای گالیادکین شمشیر کشیده بود، اما او هنوز برپا بود و مغلوب نشده بود. احساس میکرد که شکست خورده است.
فئودور داستایفسکی
فئودور داستایفسکی یکی از بزرگترین و تاثیرگذارترین نویسندههای روسی است که به کمک آثار خود، تعداد زیادی از انسانها را با ادبیات روسیه آشنا کرد. او یکی از نویسندههای معروفی است که در آثار خود، به بررسی موضوعات اگزیستانسیالیستی، سورئال و روانشناختی میپردازد. شخصیتهای داستانهای او معمولا افرادی هستند که درگیر اختلالهای شخصیتی یا بیماریهای روانی میشوند. از جمله آثار او میتوان به رمان برادران کارامازوف، جن زدگان، همیشه شوهر، ابله، قمارباز، همزاد، خاطرات خانهٔ اموات، داستان کوتاه دزد شرافتمند، درخت کریسمس و ازدواج و… اشاره کرد.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | همزاد: شعری پترزبورگی |
---|---|
تعداد صفحه | ۲۱۶ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۲۵۲ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۲۰۹۱۴۴۷ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
تصورش را کنید که با شخصی روبهرو شوید که از نظر ظاهری با شما مو نمیزند، به صورتی که تشخیص تفاوتتان با او حتی برای نزدیکانتان هم سخت باشد. عکسالعمل شما چیست؟ سعی میکنید با او ارتباط بگیرید و او را بیشتر بشناسید تا ببینید از نظر تفکر و شخصیت چقدر به هم نزدیک هستید یا از او فاصله میگیرید؟ این اتفاقی است که برای یاکوف پتروویچ گلیادکین در کتاب همزاد اثر داستایوفسکی نابغه میافتد. او یک کارمند ساده است که در یک اداره کار میکند و بسیار درونگرا و گوشهگیر است. این درونگرایی در او آنقدر شدید است که از مهمانی رفتن یا حتی بیرون رفتن عادی هراس دارد و این موضوع او را به گریه وا میدارد. او حتی برای این موضوع به پزشک روانشناس هم مراجعه کرده. شبی به مهمانی دختر مورد علاقهاش کلارا میرود و با هزار کلنجار وارد میشود اما توان تحمل ندارد و در کمد مخفی میشود اما او را پیدا میکنند و از شرم به خیابان میدود. او در خیابان با مردی روبهرو میشود که تمام شبیه اوست و این جاییست که زندگی او کاملا تغییر میکند و از مسیر عادی و حتی نادرست خود خارج میشود. همزاد را در ایران سروش حبیبی ترجمه کرده و نشر ماهی آن را به چاپ رسانده است.