معرفی و بررسی کتاب تهرانیها
کتاب «تهرانیها» اثری داستانی و در قالب رمان است که توسط امیرحسین خورشیدفر، داستاننویس، روزنامهنگار و مقالهنویس، پژوهشگر و مترجم ادبی معاصر نوشته شده است و آخرین اثر او به حساب میآید. شایان ذکر است که کتاب تهرانیها، پس از یازده سال از کتاب موفق قبلی خورشیدفر به انتشار رسیده است و این وقفه، نشان دهندهٔ وقت زیاد گذاشتهشده از سوی نویسنده در مرحلهٔ تحقیقات و بازنویسی اثر است. این کتاب، برای اولین بار در سال ۱۳۹۶ هجری شمسی به چاپ رسیده است و اگر بدانیم که تاکنون به چاپ چهارم خود دست یافته است، از اقبال نسبی مخاطبان به آن آگاه خواهیم شد. تهرانیها تقریبا همزمان با کتاب دیگر خورشیدفر به نام «شرطبندی روی اسب مسابقه» به چاپ رسیده بود؛ اثری که برخلاف کتاب حاضر، در قالب مجموعهٔ داستانی نوشته شده است. ناشر کتاب تهرانیها کسی نیست جز نشر مرکز؛ ناشری که به چاپ کتابهای داستانی اعم از رمان، مجموعهٔ داستان کوتاه و داستان بلند مشهور است و بسیاری از نویسندگان پرفروش معاصر، همچون مصطفی مستور به صورت دائمی با این نشر کار میکنند. این نسخهٔ نشر مرکز، ۴۵۶ صفحه از قطع رقعی را با جلدی شومیز در بر میگیرد. رمان تهرانیها از نظر ساختاری از هفت فصل کلی و عریض و طویل تشکیل شده است که نویسندهٔ داستان، بدون نامگذاری خاصی (و احتمالا آگاهانه) آنان را در فهرست به نامهای یکم الی هفتم نامیده است. خورشیدفر در پشت جلد کتاب از یک شعار استفاده کرده است که احتمالا بنمایهٔ اصلی کتاب از نظر اوست: «گونهٔ زندهای که امروز ناپدید میشود فردا دیگر سر بر نخواهد داشت.» خرید کتاب حاضر، پیشنهادی است که میتوانیم چشمبسته هم به شما بدهیم؛ اما دلایل متقنی در اینباره وجود دارند که در ادامه به آنان خواهیم پرداخت.
موضوع کتاب تهرانیها
رمان تهرانیها یک کتاب چندوجهی است که داستان زندگی چهار نفر به نامهای شاپور، رحمت، بیک و کریستین را مابین سالهای ۱۳۴۰ الی ۱۳۷۵ هجری شمسی روایت میکند و همانطور که مکررا گفتیم، در فضای شهری تهران اتفاق میافتد. مهمترین شخصیت این داستان که میتوانیم آن را شخصیت محوری بنامیم، کسی نیست جز رحمت. این جوان یکلاقبا داستان عجیبی دارد؛ کسی است که پی امید میگردد و با عاطفه و اشتیاق فطری خود در پی این است تا زندگیاش را از این رو به آن رو کند؛ درست حدس زدید، درمورد عشق صحبت میکنیم! اما این عشق نوپا با جواب رد معشوقه به قهقرا میرود و حال رحمت از قبل هم بدتر میشود. چیزی که در این میان باعث میشود قوزی بالای قوز شکل بگیرد این است که کاترین (معشوقهٔ رحمت) همزمان همسایهٔ او هم هست و حتی بعد از جواب رد، رحمت مدام با او رودررو میشود. رحمت انتخابی خطرناک میکند و حالا که جواب رد شنیده، برای اینکه از معشوقهاش دور نشود، خودش را در قالب یک دوست و همراه به کاترین نزدیک میکند. این رابطه از دور شبیه به یک رابطهٔ تحمیلی به نظر میرسد و رحمت هر چه هم تمام تلاشش را میکند تا بتواند خودش را در قالب نقش جدیدش بپذیرد، حداقل در خفا و زمانی که با خودش صادق است، رنج میکشد و از عشق از دست رفتهاش ضربههای فراوان و عمیقی میخورد.
تهرانیها برای تهرانیها؟!
کتاب تهرانیها، همانطور که از اسمش پیداست، در فضای جغرافیایی تهران اتفاق میافتد و نویسنده بر این موضوع تأکیدی مؤکد داشته است؛ تاکید مؤکدی که میتواند باعث شود تهران ورای یک لوکیشن در این کتاب حضور داشته باشد و با ارجاعات فراوانی که توسط خورشیدفر به نوستالژیها، اتفاقات، مکانها و زمانهای تهران داده میشود، پای نقد اجتماعی به این اثر باز میشود و جدای از این، فرهنگ عامهٔ تهران هم روایت میشود و به صورت غیرمستقیم مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد. اما این موضوع به این معنا نیست که قرار است کتاب تهرانیها فقط برای تهرانیها (یعنی ساکنین یا اهالی شهر تهران) کاربرد داشته باشد. درواقع نقدهای اجتماعی خورشیدفر در اثر حاضر آنقدر وسیع، متنوع و تأویلپذیرند که هر ایرانی که هیچ، شاید هر مخاطبی از جایجای جهان هم بتواند با آن ارتباط خوبی برقرار کند. خورشیدفر این وسعت مخاطب را با استفاده از تمهیدات گوناگونی پیش برده است. برای مثال، او بر بستر رئالیستی(واقعگرای) داستانش، گاهبهگاه از رئالیسم جادویی استفاده میکند و جذابیتی خاص به نوشتهاش میبخشد. از سوی دیگر، زبان خورشیدفر در عین ساده و روان بودن، یک زبان کنایی است که به خوبی از استعارههای آشنا در فرهنگ فارسی بهره میبرد و باعث میشود مخاطب بتواند با داستان مدرن او به صورتی غریبه برخورد نکند. او در این راه از ضربالمثلها و متلهای عامه استفاده میکند و حتی بعضا به کهنالگوها و حکایات قدیمی توجه دارد؛ برای مثال، یکی از شخصیتهای داستانی تهرانیها قرار است یک انیمیشن از روی اثر جاودان عطار نیشابوری، یعنی منطقالطیر تولید کند و قص علی هذا… برای آشنایی بیشتر با این اثر میتوانید مطلب «تهرانیها فقط برای تهرانیها نیست» را در مجله کتابچی مطالعه بفرمایید.
آشنایی با امیرحسین خورشیدفر
امیرحسین خورشیدفر یکی از نویسندگان جوان اما موفق روزگار ما به شمار میآید که در یازدهم اسفندماه سال ۱۳۵۹ هجری شمسی به دنیا آمده است. او فرزند مرحوم علیرضا خورشیدفر است؛ کسی که به عنوان یک موسیقیدان و از قدیمیترین نوازندگان ساز کنترباس در ارکستر سمفونیک تهران مطرح است و هنرمندی ماندگار در عرصهٔ موسیقی و آهنگسازی تاریخ ایران به شمار میآید. اما خود خورشیدفر هم دست کمی از پدرش نداشته و همزمان در حوزههای گوناگونی اعم از داستاننویسی، روزنامهنگاری، مقالهنویسی، پژوهشگری، نقد و مترجمی ادبیات فعالیت کرده و آثار متنوعی را خلق کرده است. جالب است بدانید که این همه فعالیت، حاصل یک زندگی آکادمیک نیستند و خورشیدفر هنرمندی تجربی به حساب میآید؛ زیرا در دانشگاه در رشتهٔ طراحی صنعتی تحصیل کرده است. راهی که به نظر خیلی با راه پدرش یکسان نیست؛ زیرا علیرضا خورشیدفر در رشتهٔ موسیقی به تحصیل پرداخته بود. امیرحسین خورشیدفر تاکنون در حوزهٔ ادبیات، علاوه بر تهرانیها، کتابهایی داستانی به نامهای شرطبندی روی اسب مسابقه، قصههای شیخ اشراق، زندگی مطابق خواستهٔ تو پیش میرود، داستانی از اولین روزهای زمین، پسری که هیچ ستارهای نداشت، باران و روزی که آسمان شکست را تالیف نموده و کتاب ولگردی با قصد قبلی، نوشتهٔ موریل اسپارک را نیز از زبان انگلیسی به زبان فارسی برگردانی کرده است. مجموعهٔ این فعالیتها باعث شده تا خورشیدفر به جوایز مهمی اعم از جایزهٔ گام اول، جایزهٔ روزی روزگاری، جایزهٔ مهرگان ادب و جایزهٔ بنیاد هوشنگ گلشیری دست پیدا کند. اما فعالیتهای خورشیدفر به همین چیزها محدود نمیشود و طبق همان چیزی که گفتیم، او یک روزنامهنگار حرفهای است. خورشیدفر از اواسط دههٔ هشتاد فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز کرد و به روزنامهٔ اعتماد رفت؛ اما با توقیف این روزنامه در سال ۱۳۸۸، فعالیت او به اتمام نرسید، بلکه عمیقتر شد. خورشیدفر مدتی در بخش ادبیات روزنامهٔ شرق فعالیت کرد و مدتی نیز مسئول صفحهٔ ادبیات و کتاب روزنامهٔ روزگار بود. از فعالیتهای متأخر خورشیدفر در فضای روزنامهنگاری هم میتوانیم به دبیری سرویس کتاب و ادبیات در مجلهٔ اکسیر اشاره داشته باشیم.
جملاتی از کتاب تهرانیها
بالاخره وقت ساختن رسید. رحمت دو سه روز دنبال چوب رفت. توقع داشتند چوب سهل و آسان گیر بیاید. در بازار همهجور چیزی پیدا میشد. چوب ایرانی و چوب وارداتی خارجی، همه رقم چوبی موجود بود، مگر آن که رحمت سراغ میگرفت. پل چوبی را زیر و رو کرد، پرس و جو کرد. نبود. ناصر به کار رحمت راغب بود و دلش میخواست حالا که برادرش چنین همتی به خرج داده، او هم تا حد امکان موانع را از پیش پایش بردارد. اینور آنور زد. یکی را پیدا کرد که در شرکت واردات چوب از فنلاند و روسیه کار میکرد. آن چوبی که رحمت لازم داشت نوعی بلوط روسی گرانقیمت بود که بعد از انقلاب به ایران واردات نداشت. اگر سفارش میدادند، با کشتی از آنور میآمد اما خیلی گران تمام میشد، خیلی گران… خب، هر چه بخواهی، جان آدمیزاد هم بخواهی، پولش را داشته باشی میشود وارد کرد.
رحمت نوجوان بود که ملتفت شد پدرش، موسی، استاد استاد نقاشهای راستهٔ منوچهری نیست. یکی است که عینش زیاد است. یا اگر زیاد نیست، به هرحال هست. برای رحمت سوال شد که موسی این همه سال چطور آنهای دیگر را دیده، آنهایی را که بهتر از خودش نقاشی کردهاند، راحت زندگی کردهاند، تابلوهای بیشتر فروختهاند و گرانتر فروختهاند، یعنی این حالها مطلقا اثری از قبیل حسادت بر موسی نداشت؟ ممکن است به حساب موسی، حقش پامال شده باشد. رحمت شنیده بود موسی بگوید در بین انواع منظره دریا سختتر از آنهای دیگر است، اما بعدش هم میگفت البته هر کاری را خوب انجام دادن سخت است. میگفت ما چهل سال دریای خودمان را کشیدیم. دیگران همه کاری کردند، هر چند صباحی به یک ساز جدید رقصیدند.
شیطانکهای وجد و سرما وارد اتاقش شدند. دو دلقک پستفطرت شدند. رحمت را در بر گرفتند. انگشت روی پهلو و کمرش گذاشتند و غلغلکش دادند. آنقدر غلغلکش دادند تا به خنده افتاد. ریسه رفت. چه سعادتی، چه لذتی. رحمت از زور خنده روی تختش افتاد. دراز کشید. چشمهایش را بست. بال درآورد و پرواز کرد. اول مثل مرغ خانگی میپرید و فرود میآمد تا اینکه بالاخره قوتی در بالهایش حس کرد و از زمین جدا شد. از خیابانی تنگ و تاریک گذشت و به تقاطعی رسید. ناگهان آن پایین کاترین را دید که سوار بر دوچرخه در مسیر سنگفرش خیابان پیش میرفت. موهای طلاییاش به اهتزاز درآمده بود…
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | تهرانیها |
---|---|
تعداد صفحه | ۴۵۶ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۳۸۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۲۱۳۳۵۴۳ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
«تهرانیها» رمان «امیرحسین خورشیدفر» است که نشر مرکز آن را منتشر کرده است. تهرانیها داستان زندگی چهار نفر با نامهای شاپور، رحمت، بیک و کریستین در میان سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۷۵ را روایت میکند. همان طور که از اسم کتاب معلوم است، فضای این رمان در شهر تهران اتفاق میافتد. شخصیت اصلی این رمان که سیر داستانی را دنبال خود میکشید، رحمت است. رحمت جوان ماجراجو و سادهایست که عاشق یکی از همسایههایشان به اسم کاترین میشود. البته این عشق یک طرفه است و کاترین آن را رد میکند؛ اما رحمت تسلیم نمیشود و با گذشتن از خیر شروع یک رابطهٔ عاشقانه، به اسم یک دوست کنار کاترین میماند؛ با این حال خودش در تنهایی خود میداند که این رابطه چیزی فراتر از دوستی است. «امیرحسین خورشیدفر»، نویسندهٔ جوان و در عین حال مطرح در سال ۱۳۵۹ چشم به جهان گشوده است. وی پسر مرحوم «علیرضا خورشیدفر» است که او را هم علاقهمندان در عرصهٔ موسیقی به یاد دارند. امیرحسین خورشیدفر علاوه بر نویسندگی در زمینههای منتقدی، روزنامه نگاری، مقاله نویسی، مترجمی ادبیات، داستان نویسی و پژوهشگری هم فعالیت کرده است و از آثار او میتوان به «شرطبندی روی اسب مسابقه»، «قصههای شیخ اشراق»، «زندگی مطابق خواستهٔ تو پیش میرود»، «داستانی از اولین روزهای زمین»، «پسری که هیچ ستارهای نداشت»، «باران» و «روزی که آسمان شکست» اشاره کرد. این اثر با تأکید شدید بر روی مکان رمان که تهران باشد پیش میرود؛ حتی نوستالژیهای ذکر شده در رمان بر این اساس جلو میرود و مهمتر از آن تحلیل و بررسی فرهنگ مردم تهران را در این رمان به سادگی میتوان پیدا کرد. این رمان در مرزی مابین رئالیسم و رئالیسم جادویی قرار دارد و با خلاقیت و دید بازی که نویسنده هنگام نگارشش داشته، تبدیل به اثری جذاب و محبوب برای علاقهمندان کتاب خوانی شده است.