معرفی و بررسی کتاب گوژپشت نتردام
کتاب گوژپشت نتردام یکی از کتابهای معروف در زمینهٔ ادبیات داستانی جهان نوشته ویکتور هوگو فرانسوی است. این درام با سبک سیاسی تلفیق شده و رمانی رمانتیک و عاشقانه را فراهم آورده است. داستان رمان گوژپشت نتردام از کلیسای شهر نتردام آغاز میشود. کلیسایی که محلی برای کمک و به سرپرستی گرفتن نوزادن بیسرپرست است. در این بین نوزادی به کلیسا تحویل داده میشود که یک چشم دارد و بر پشتش قوز دارد. افراد کلیسا به این نوزاد بیتوجهی میکنند و از او میترسند. این کتاب بیانیهای برای حفظ کلیسای نتردام به شمار میرود زیرا در آن زمان تصمیم به تخریب این کلیسا گرفته شده بود و هوگو با این امر کاملا مخالف بود. داستان در دوره رنسانس مصادف با جشن احمقها در پاریس آغاز میشود. کازیمودو که شخصیت اصلی این داستان است در این جشن به عنوان پاپ احمق به مهمانها معرفی میشود. پس از آن این شخصیت با دیگر شخصیتهای اصلی داستان مانند دختر ۱۶ ساله کولی اسمرالدا و ناقوسزن گوژپشت در تعامل خواهد بود. این رمان از جمله کتابهایی است که نباید خواندن آن را از دست بدهید. داستان و ماجرای جذاب آن شما را وادار میکند که ساعتها پای کتاب بنشینید و مطالعه کنید. کتاب گوژپشت نتردام از معروفترین نوشتههای ویکتور هوگو است که به دلیل جذابیت فراوان این کتاب والت دیزنی از آن انیمیشن نیز ساخته است و فیلمهای سینمایی متعددی پس از آن با خود موضوع کتاب گوژپشت نتردام یا موضوعات شبیه به آن اکران شدهاند. به نوعی موضوع نو و بدیع این کتاب در زمان نگارشش الهام بخش کارگردانهای زیادی بوده است.
شخصیتهای رمان گوژپشت نتردام
کتاب گوژپشت نتردام دارای تعداد محدودی شخصیت اصلی و تعداد انبوهی شخصیت فرعی است. چهار شخصیت اصلی این داستان اسمرالدا، کلود فرولو، کازیمودو و فوبوس دوشاتوپر هستند. اسمرالدا دختر کولی و زیبای داستان است که دراصل کولی نبوده و در کودکی توسط کولیها دزدیده شده است. کلود فرولو به نوعی فرزانه و عالم داستان است. او زندگی خود را صرف آموختن علم کرده است. کلود بعد از فوت برادرش سرپرستی ژان برادرزادهاش را پذیرفت و او را بزرگ کرد. او در نگاه اول عاشق و دلباختهٔ اسمرالدا میشود و این دو ماجراهایی را با هم پشت سر میگذارند. کازیمودو شخصیتی با ظاهر ترسناک اما مهربان است. در واقع او نوزادی بودهست که در بچگی جایش را با اسمرالدا عوض کردهاند. او نیز در کنار ژان در کلیسای نتردام بزرگ شده است. آخرین شخص از شخصیتهای اصلی، فوبوس دوشاتوپر است. او یک افسر پلیس بسیار هوسباز و سرخوش است. این شخصیتها در طول داستان با هم آشنا شده و مدام در حال رفتوآمد و تعامل با یکدیگر هستند اما داستان اصلی حول این دو نوزاد جا به جا شده یعنی اسمرالدا و کازیمودو میگردد.
معرفی نویسندهٔ کتاب گوژپشت نتردام؛ ویکتور هوگو
ویکتور ماری هوگو متولد ۲۶ فوریه ۱۸۰۲ در شهر بزانسون فرانسه است. او یکی از شاعران و نویسندگان مشهور در زمینه داستانها و نوشتههای عاطفی و اجتماعی بود و در این حوزه کتابهای زیادی به چاپ رسانده است. او در خانوادهٔ سختگیری بزرگ شد. پدرش ژنرال ارتش بود و مادرش به او به شدت سخت میگرفت. اما پس از مرگ پدر ویکتور، رابطه او با مادرش بهتر شد و او متوجه شد که تمام این سختگیریها در واقع از سمت پدر او بوده است. کودکی او در شهرها و مدارس مختلف گذشت. او مجبور بود به زور پدرش به پانسیونهای مطالعاتی برود. او در این پانسیونها به مطالعه ادبیات پرداخت و پس از ترجمه اشعار ویرژیل قصیدههای زیادی سرود. در سال ۱۸۲۲ اولین مجموعه اشعار او و اولین رمانش به نام «بوژارگال» به چاپ رسید. از مهمترین آثار او میتوان به بینوایان، گوژپشت نتردام و مردی که میخندد اشاره کرد.
بریدهای از کتاب گوژپشت نتردام
در یک چشم به هم زدن، همه مشغول اجرای پیشنهاد کوپنل شدند. شهروندان، دانشجویان و وکلا همگی به فعالیت پرداختند. محراب کوچک داخل تالار بزرگ را برای نمایش انتخاب کردند. زیر پنجرههایی که دانشجویان شکسته بودند، دوتا پشتی قرار دادند. داوطلبان باید چهرههای خود را میپوشاندند و روی بشکهها میایستادند. آنها پس از اینکه اخم میکردند، نیشخند میزدند و شکلک در میآوردند، پوشش صورتشان را برمیداشتند تا تماشاگران چهره آنها را ببینند. ظرف چند دقیقه، محراب پر از کسانی شد که میخواستند در مسابقه شرکت کنند. نخستین مرد روی بشکه ایستاد. سرش را از پنجره به داخل ورد صورتش دیده شد. اخمی کرد و پیشانی از چین و چروک و پیچ و تاب داد و چشمهایش را گرد کرد. جمعیت با صدای بلند خندید و تمسخرآمیزترین شکلکها و چهرههایی را که تصور کنید که هرکس میتواند داشته باشد. هر کس روی بشکه ایستاد و همان شکلکها را درآورد. هیچ کس روی صندلی ننشسته بود. همه سوت میزدند و فریاد میکشیدند. هر صورت جدیدی که از پنجره وارد شد، صدای خندهها بلندتر شد.
به زودی همه مردمی که در میان جمعیت بودند شکلک در میآوردند. درست مانند کسانی که روی نوشتهها میایستادند. ژان روی مجسمه ایستاده بود و همه چیز را تماشا میکرد. او چنان میخندید که نزدیک بود به زمین بیفتد! همزمان پییر بیچاره در پشت صحنه قدم میزد. هنرپیشهها نیز دست از نمایش کشیده بودند چون آنها نیز مشغول تماشای آن نمایش خنده دار شده بودند. پییر اندیشید: « شعر نمیتواند با کمدی رقابت کند». همان لحظه زشتترین صورت از چارچوب پنجره وارد شد. دهان آن مرد مانند نعل اسب، دماغش بزرگ و مثلثی شکل و لبهایش قاچ خورده بود و دندانهای کج و کولهاش از آنها بیرون آمده بود. مردی با ابروی پرپشت و قرمز یکی از چشمهایش با زگیلی پوشیده شده بود.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | گوژپشت نتردام |
---|---|
تعداد صفحه | ۲۸۸ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۳۲۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۱۷۶۰۸۴۶ |