کافکا در ساحل
نگاه
هاروکی موراکامی
گیتا گرکانی
لیست چاپهای دیگر
(۳)معرفی و بررسی کتاب کافکا در ساحل
کازوئو ایشیگورو معتقد است موراکامی در ادبیات ژاپن یکه و ممتاز است و آثار او رنگ سوررئالیستی توأم با مضحکهای عبث را دارد که مالیخولیا را در زندگی روزمرهٔ طبقهٔ متوسط میکاود.
او میافزاید: «با اینحال وسوسهای درونمایه یی نیز هست که به گذشتهٔ دور برمی گردد، و آن هم فانی بودن زندگی است. و او این موضوع را در حالی میپروراند که شخصیتهایش هنوز نسبتاً جوانند. برخی به میانسالی رسیدهاند، اما درمی یابند که نیروی جوانی از دست رفته است، بیآنکه ایشان خبردار شوند. »
وقتی برای اولین بار نام کتاب «کافکا در کرانه» را میشنوید، شاید تصور کنید که این کتاب توسط فرانتس کافکا نوشته شده است و قرار است با یک اثر سورئال دیگر روبهرو شویم. ولی نویسندهٔ این کتاب، هاروکی موراکامی است. نویسندهٔ ژاپنی که «کافکا در کرانه» را در ژانر رئالیسم جادویی مینویسد، دو کاراکتر را در دو داستان مختلف به صورت همزمان پیش میبرد و یک شاهکار خواندنی خلق میکند. اما قبل از هر چیز، بیایید راجع به این نویسندهٔ خلاق ژاپنی کمی صحبت کنیم.
هاروکی موراکامی، داستان نویس نابغه
هاروکی موراکامی در ۱۴ ژانویه ۱۹۴۹ به دنیا آمده است. موراکامی در دوران کودکی و نوجوانی به فرهنگ غربی علاقه مند بود و کارهای نویسندگانی مانند کورت وونگوت، چارلز دیکنز و فرانتس کافکا را دنبال میکرد. موراکامی پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه واسدا در سال ۱۹۷۳ در یک فروشگاه ضبط صوت مشغول به کار شد. یک روز، موراکامی مشغول بازی بیسبال بود که ناگهان متوجه شد میتواند داستان نویس شود و همان شب شروع به نوشتن کرد. از آن زمان، موراکامی به دلیل رمانها و داستانهای سورئالی خود تحسین میشود و به شهرت جهانی دست پیدا کرده است. بیشتر کتابهای موراکامی با تلفیق عناصر رئالیسم جادویی و پوچ گرایی، دنیاهایی خیالی ایجاد میکنند که در آنها اتفاقات مختلفی رخ میدهد. او گفته است که «نوشتن یک رمان مانند یک رویا است». آثار وی به بیش از ۵۰ زبان مختلف ترجمه شده است. در سال ۲۰۰۶، موراکامی ششمین برندهٔ جایزه فرانتس کافکا شد.
از آثار برجستهٔ موراکامی میتوان به «پینبال ۱۹۷۳»، «تعقیب گوسفند وحشی»، «سرزمین عجایب و پایان جهان»، «جنگل نروژی»، «رقص، رقص، رقص»، «جنوب مرز، غرب خورشید»، «سرگذشت پرندهٔ کوکی»، «مجموعه داستان اسرارآمیز توکیو» و… اشاره کرد.
معرفی و خلاصهٔ داستان «کافکا در کرانه»
رمان «کافکا در کرانه» دو داستان در یک کتاب است که توسط دو شخصیت مختلف بیان میشود. یکی از آنها کافکا تامورا و دیگری ساتورا ناکاتا نام دارد. هر یک از فصلها، از زبان یکی از این کاراکترها بیان میشود تا بالاخره با هم به یک نقطهٔ عطف برسند.
کافکا تامورا، پانزده سالهای است که با کوئیچی، پدر مجسمه سازش رابطهٔ بدی دارد و مادرش در چهار سالگی با خواهرش آنها را ترک کرده است. کوئیچی با بیرحمی به او گفته که روزی با مادر و خواهر خود، رابطهٔ نامشروع خواهد داشت تا او را از یافتن آنها منصرف کند. این پیشگویی، اشتیاق وی برای یافتن آنها را از بین میبرد. اما همین پیشگویی باعث میشود که کافکا از خانه فرار کند. در حقیقت، پدرش باعث شده تا کافکا تامورا از زندگی ناامید شود. هیچوقت لبخند نزند، یک دیوار بتونی محکم دور خودش بسازد و از نگاه کردن در آینه پرهیز کند، چون او را به یاد پدر و مادرش میاندازد.
چند فصل اول رمان راجع به کافکا تامورا حرف میزند و سپس موراکامی داستان خود را با ساتورو ناکاتا شروع میکند. پیرمردی که در توکیو زندگی میکند. ناکاتا پس از یک حادثهٔ مرموز در سال ۱۹۴۴ و هنگامی که فقط یک پسربچهٔ دبستانی بود، حافظه و توانایی خواندن و نوشتن خود را از دست داده است. او با یارانهٔ دولت و پولی که از یافتن گربههای گمشده به دست میآورد، زندگی میکند. اما نکتهٔ جالب اینجا است که او میتواند با گربهها صحبت کند. گربهها هر کدام شخصیتهای کاملی دارند، از عقل و شعور کافی برخوردار هستند و هر کدام به صورت نمادین توصیف شدهاند. این گربهها آنقدر درک و شعور دارند که شما به حضور بالقوهٔ آنها در رمان عادت کنید و ژانر ادبی آن را به عنوان یک رئالیسم جادویی تمام عیار بپذیرید.
ناکاتا یک نمونهٔ افراطی از قهرمانان منفعل خلق شده توسط موراکامی است. او به سادگی آنچه زندگی در اختیارش قرار میدهد را میپذیرد و از لذتهای سادهای که در آن جریان دارد، بهره میبرد.
در فصلهای بعدی، داستان دوباره به کافکا برمیگردد. او راهی تاکاماتسو در جزیره شیکوکو و کتابخانه کومورا میشود. او با اوشیما، دستیار کتابخانه و خانم ساکی، مدیر کتابخانه آشنا میشود. خانم ساکی زمانی به خاطر ساخت و خواندن آهنگ محبوب «کافکا در کرانه» مشهور بود، اما بعد از مرگ معشوقهٔ خود، پسر خانوادهٔ کومورا، از این کار دوری میکند. کافکا در ازای اتاق، دستیار اوشیما میشود و با روح خانم ساکی جوان ملاقات میکند. عاشق او میشود و به مرد مردهای که عشق اول او است، حسادت میورزد. او در این لحظه، گمان میکند که خانم ساکی جوان، مادر او است. اوضاع رفته رفته پیچیدهتر میشود و داستان جذابیتها و زیباییهای خاص خود را دارد و آن را حتی میتوان بر اساس عقدهٔ ادیپ زیگموند فروید نیز نقد کرد.
آره، درست است، در موقعیت عجیبی هستی. عاشق دختری هستی ناموجود، به پسری حسادت میکنی که سالها پیش از دست رفته. با این حال، این هیجان که احساس میکنی واقعیتر و دردناکتر از هر چیزی است که تا کنون تجربه کردهای و راه گریزی هم نداری. در هزارتوی زمان سرگردانی و بزرگترین مشکل این است که اصلا تمایلی به گریز نداری. درست میگویم؟
کاراکترهای سردرگم، مهرههای نویسنده هستند
اگرچه این رمان کاملا ماجراجویانه مطرح شده و با سبک «سورئال» که در ذهن راوی رخ میدهد، فاصلهٔ زیادی دارد، ولی هیچیک از کاراکترها نمیدانند که واقعا دنبال چه چیزی هستند. کافکا، ناکاتا، اوشیما، خانم ساکی و هوشینو از نظر این نقص واقعا به یکدیگر شباهت دارند. اوشیما که از لحاظ جنسی در ابهام به سر میبرد، با کافکا راجع به اعتقادی یونانی حرف میزند که در آن، مردم دنبال نیمهٔ گمشدهٔ خود هستند. موراکامی از کاراکترها برای کشف مضامین آزادی شخصی و مسئولیت فردی در قبال زندگی استفاده میکند.
تصمیم میگیرم بروم شیکوکو. آره، میروم همانجا. دلیل خاصی ندارد که بروم آنجا، فقط با نگاهی به نقشه حس میکنم بهتر است بروم شیکوکو. هرچه بیشتر به نقشه نگاه میکنم-شیکوکو بیشتر به من میچسبد.
در این رمان، گربههای ناطقی وجود دارند که هر کدام به سبکی متافیزیک و با قدرتهای مختلف جادویی نمایان میشوند. درست مانند رئالیسم جادویی آمریکای لاتین، این عناصر افسانهای در متن رمان منطقی به نظر میرسند و هاروکی برای علت حضور این عناصر در داستان، توضیح خاصی ارائه نداده است. اما به طور کلی، خواندن رمانی که دو ماجرای مختلف ولی مکمل را مطرح میکند و حتی زبان کاراکترها یکی اول شخص و دیگری سوم شخص است، تجربهای جدید و به یاد ماندنی را برای شما به ارمغان میآورد.
بیتردید جانمایهٔ بزرگ داستانهای موراکامی فقدان است، هرچند او از مشخص کردن منبع آن سرباز میزند. میگوید: «این راز است. راستش نمیدانم این حس فقدان از کجا میآید. شاید بگویید باشد، خیلی چیزها را به عمرم از دست دادهام. مثلاً دارم پیر میشوم و روز به روز از عمرم میکاهد. مدام وقت و امکاناتم را از دست میدهم. جوانی و جنب و جوش رفته-یعنی به یک معنا همه چیز. گاه حیرانم که در پی چیستم. فضای اسرارآمیز خاص خودم را در درونم دارم. این فضای تاریکی است. این پایگاهی است که هنگام نوشتن پا به آن میگذارم. این در مخصوصی برای من است. اشیای این فضا شاید همان چیزهایی باشد که در راه از دست دادهام. نمیدانم. لابد این یک جور ماتم است. »
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | کافکا در ساحل |
---|---|
ژانر | فانتزی، داستانی |
تعداد صفحه | ۶۷۰ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۷۳۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۳۵۱۸۳۲۵ |