لیست چاپهای دیگر
(۸)معرفی و بررسی کتاب چنین گفت زرتشت
فردریش نیچه از مشهورترین فلاسفهٔ مکاتب اگزیستانسیالیسم و نهیلیسم در قرن نوزدهم است. عقاید او در خصوص فرهنگ، معرفتشناسی، دین و اخلاق تاثیری غیرقابل انکار بر فلسفه غرب گذاشته است. قدرت در فلسفه او نقشی محوری دارد، انسانها همواره در تنازعی برای دستیابی به قدرت به سر میبرند، تنازعی که نیچه آن را ارادهٔ معطوف به قدرت میخواند.
چنین گفت زرتشت، توصیف انسان کامل
نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت به توصیف انسان کاملی میپردازد که توانسته از طریق رهایی ازترس و خرافات پیشینیان و پذیرش جهان به آنگونه که هست، از قید و بند انسانهای معمول آزاد شده و اراده خود را با جهان هستی یکی سازد. این کتاب را در زمره رمانهای فلسفی به شمار میآورند که در فاصله سالهای ۱۸۸۳ تا ۱۸۹۱ نوشته شده است. چنین گفت زرتشت از چهار بخش تشکیل و در ارتباط با مفهوم بازگشت جاودان نوشته شده است. بازگشت جاودان را نیچه ایده اصلی زرتشت میخواند که به معنای تکرار رخداد جهان، انرژی و همه موجودات در الگویی خود همانند به طور بینهایت است.
بخشهای مختلف کتاب، گفتارهای زرتشت
زرتشت به مدت ده سال در کوههای آلپ عزلت گزیده و سرانجام برای آموزش معنای خرد به انسان، به شهر بازمیگردد. اما مردم شهر حرف او را نفهمیده و غرق در دلمشغولیهای بیمعنای خود هستند. در چنین شرایطی او تصمیم میگیرد تا حواریونی را انتخاب و حکمت خود را به آنها آموزش دهد. در بخش اول کتاب حکمت او در قالب گفتارهایی شبیه به کتابهای مقدس هستند و در هر کدام دربارهٔ موضوعی صبحت میکند. مثلا اولین گفتار در مورد سه دگردیسی در تحول روح آدمی است و این سه به صورت نمادین به شکل شتر، شیر و کودک میباشند که بهترتیب نماد اطاعت، نفی شدید و تصدیق محض هستند.
دیگر گفتارها دربارهٔ واعظان مرگ، پارسایی، خواردارندگان تن، جنگ و جنگ افزار، مرگ خودخواسته و… است که مجموعا به بیست و دوگفتار میرسد و در هر یک از آنها، نیچه از زبان زرتشت، به نقد سنتها و تفکرات رایج زمانه پرداخته است. در بخش دوم کتاب زرتشت دوباره برای مدتی به عزلت خود بازمیگردد و سرانجام دوباره به شهر بازمیگردد و اینبار علیه ایدهآلیسم سخن میگوید. از دید او سیاستمداران، شاعران، کشیشان و حتی دانشمندان از جهانی خیالی سخن میگویند در حالیکه ادمی باید خود با اراده خویش جهان را بسازد. این بخش مجموعی از چندین مجادله با رحیمیان، فضیلتمندان، فرومایگان، کشیشان و… میباشد که پس از پایان آن، نیچه سهترانه از زرتشت در توصیف شب، رقص و عزا سروده و سپس بخش دوم مجادلات آغاز میشود که دربارهٔ برجستگان، سرزمین فرهنگ، دانشوران، شاعران و… است.
بخش سوم با دوران آوارگی زرتشت آغاز شده که سوار بر یک کشتی به طرف مقصدی نامعلوم در حرکت است. او پس از گذشت دو روز به سخن آمده و اینبار برای مسافران کشتی موعظه میکند. قدرتهای طبیعی و خوشبختی را ستایش میکند و میگوید که راه خرد زردشت باید خود را زنجیر گسسته و سبک پا بود. از الواح نوین خود صحبت میکند که هنجارهای منفی و مثبت قدیمی را زیر سوال میبرند و دوباره به عزلت خود پناه میبرد. در آغاز بخش چهارم فریاد کمکی را میشنود و در جستجوی آن به هفت موجود برخورد میکند که هر کدام نماد یکی از سنتهای کهن هستند. غیب گویی که از زندگی بیزار است، شاهانی که از هویت دروغین قدرت خسته شدند، سایهای که در جهل خویش گم شده است، جادوگری که در خیالات خود غرق شده است، آخرین پاپ که بعد از مرگ خدا بازنشسته و سرگردان است، زشتترین انسان که از سر کینه خدا را کشته است، و فقیری که سعادتی زمینی را میجوید. این مخلوقات در اضطراب مطلق به زرتشت پناه بردهاند و او نیز آنها را با ابرانسان آشنا میسازد، اما همانند داستان موسی و بین اسرائیل، در نبود زرتشت، آنها به پرسش میپردازند و زرتشت برای بار دوم آنها را به حقیقت رهنمود میسازد. وی سرودی مستانه میخواند و از ابدیت طلب یاری میکند. کتاب در صبحگاهی درخشان پایان میپذیرد، صبحگاهی در انتظار ظهور حواریون حقیقی زرتشت.
چنین گفت زرتشت کتابی برای همه و هیچ
چنین گفت زرتشت همانگونه که در عنوان خود مطرح شده «کتابی است برای هیچکس و برای همه». اگر اهل کتابهای فلسفی نباشید و با فلسفهٔ وجود و معرفتشناسی آشنایی نداشته باشید، احتمالا هیچ چیز از این کتاب نمیفهمید. زبان سخت و انجیلوار کتاب که سرشار از موعظه و تکگوییهای زرتشت است، خواندن آن را بسیار سخت میسازد. نیچه در این کتاب جملهٔ معروف خدا مرده است را که پیش از این نیز در کتاب حکمت شادان نوشته بود، با مفهوم ابرانسان میآمیزد. از دیدگاه او، دین، اخلاقیات، هنجارها و حتی تفکرات ما همچون غل و زنجیری میمانند که نفس آدمی را تضعیف کرده و ارادهٔ او را محبوس ساختهاند. شاعران، هنرمندان، کشیشان و دانشمندان با سخن گفتن از خیالات دور از دست و ایدهآل خود، انسان را از رسیدن به هدف خود بازداشتهاند.
ابرانسان، انسانی آزاد
ابرانسان کسی است که بتواند از قید تمامی این تعلقات آزاد گشته و با ارادهٔ خویش، جهانی نو بسازد. در دیدگاه نیچه خدا پنداری است که آدمیان برای خود ساختهاند زیرا تاب رویارویی با حقیقت محض را نداشتهاند. و این حقیقت چیزی نیست جز بازگشت جاودان؛ انسان کاملی که به نهایت قدرت خود رسیده است، دردها و شادیهای این زندگی را همانگونه که هست میپذیرد و از آنجا که معتقد است تمامی کنشهای او دوباره رخ میدهند، ترسی به دل راه نداده و با شجاعت زندگی میکند.
انتقاد از آیین مسیحی
در واقع آنچه نیچه از آن انتقاد میکند آیین مسیحیت است که در آن انسان تمامی عمر خود را در این دنیا فدای سعادتی اخروی میکند که هیچ نشانهای از آن نیست. از دیدگاه نیچه آیین مسیحیت و کشیشان از خدا و عقاید دینی برای غلبه بر انسانها استفاده کرده و آنها را موجوداتی ضعیف بار آوردهاند که بردهٔترس خود گشته و ارادهٔ معطوف به قدرتشان را فراموش کردهاند. بدینترتیب انسانها آرمانها و ارزشهای خود را فراموش کرده و برای تغییر این وضعیت باید نهاد مذهب به طور کلی از میان برود.
در پایان
نیچه یکی از بزرگترین فلاسفهٔ غرب است که همانند دیگر فیلسوفان آلمانی، زبانی سخت و پیچیده دارد. کتاب چنین گفت زرتشت اگرچه از در قالب داستان است اما بسیاری از مفاهیم مهم فلسفهٔ نیچه را در بر گرفته و از این جهت، به تمامی علاقهمندان به فلسفهٔ آلمانی و یا معرفتشناسی توصیه میشود.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | چنین گفت زرتشت: کتابی برای همه کس و هیچکس |
---|---|
مجموعه | مجموعه آثار |
ژانر | فلسفه، کلاسیک، غیرداستانی |
تعداد صفحه | ۳۸۴ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۴۴۴ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۵۶۲۰۶۰۶ |