معرفی و بررسی کتاب من شماره سه
«من، شماره سه» دومین کتاب داستانی «عطیه عطارزاده» است که در سال ۱۳۹۹ منتشر شد. این کتاب دربارهٔ پسریست که در آسایشگاه بزرگ شده، نمیتواند حرف بزند و توانایی خواندن و نوشتن نیز ندارد؛ فقط نقاشی میکشد و هر چیزی که در داستان میخوانیم افکار اوست. عطیه عطارزاده در اولین تجربهٔ داستاننویسی خود، یعنی کتاب «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» با خلق داستانی که برای خوانندگان فارسیزبان تازگی داشت و محبوبیت زیادی را با خود به همراه آورد، توانست اولین جای پای خود را در ادبیات تثبیت کند. حالا دومین کتاب او در همان مسیر قدم میگذارد و قصد دارد خواننده را به جهانی از همان جنس، اما با سر و شکلی متفاوت ببرد. در کتاب اول او ما همانطور که با یک شخصیت زن مواجهیم، فضای فکری زنانهای را نیز تجربه میکنیم. در آن کتاب شخصیت نابیناست و واقعیت عینی برایش تعریف نشده، پس از تاریکیهای واقعی به جهان ذهنی خود فرار میکند. اما در کتاب «من، شماره سه» بهعکس، شخصیت پسریست که میبیند اما توانایی حرف زدن ندارد. دنیایی که عطیه عطارزاده خلق میکند آنقدر سیاه و ناامید است که فرار از آن ممکن نیست و تنها راهی که انسانها برای زندگی دارند، سپردن همهچیز به دستهای جنون است. زبان روایت این داستان اول شخص است و بیشتر حجم کتاب، از ترکیب ذهن شخصیت و تجربیات بیرونیاش تشکیل میشود. در این کتاب ۲۰۰ صفحهای ما با جملاتی کوتاه، لحنی خشن و زبانی منحصربهفرد روبهرو هستیم که در دههٔ ۱۳۵۰ میگذرد؛ زمانی که کشور در تشویش است و مفهوم انقلاب، در راستای بینظمی درونی شخصیت بهکار گرفته شده است. از همان جایی که کتاب آغاز میشود، ما میفهمیم که زبان روایت داستان، زبانی شاعرانه است. کتاب «من، شماره سه» توسط نشر چشمه به چاپ و انتشار رسید. برای آشنایی بیشتر و خرید اینترنتی کتاب، با ما در ادامه مطلب همراه باشید.
موضوع داستان کتاب من، شماره سه
«شماره سه» نام پسریست که در یک آسایشگاه روانی زندگی میکند و از کودکی هر تجربهای را که از دنیای بیرون داشته، از فضای همین آسایشگاه کسب کرده است. او نه میتواند با کسی حرف بزند و نه هیچ دوستی دارد. در تمام زندگیاش فقط یک دوست داشته و آن کاغذ و قلمش بوده و نقاشیهایی که میکشیده است. در بخش ابتدایی کتاب که روایتی نامنظم دارد، ما در زمان نامعلومی و از زبان یک راوی نامشخص جملههایی را خطاب به شخص اول داستان میخوانیم. در این قسمت پسر از اسایشگاه روانی خارج میشود و به دنیای بیرون پا میگذارد؛ دنیایی که بیاندازه برایش غریب است و اتفاقاتی هم که در حال وقوع است، بر حیرت «شماره سه» میافزاید. پس از این بخش کوتاه، راوی ما را به پنج سال قبل، به روال عادی زندگی او و همبندیهایش در آسایشگاه برمیگرداند. از این بخش کل داستان کتاب روایتیست از ۵ سال آخر زندگی شماره سه. عطیه عطارزاده در ایجاد کشش داستانی موفق بوده و لحن شاعرانهای که به نوشتار خود داده، پتانسیل بیشتری را نیز برای همراه کردن خواننده ایجاد میکند. اگر در کتاب قبلیاش چشمهای نابینای دخترک نمادی از عواطف زنانهایست که همیشه سرنوشت را برای او به شکل دیگری رقم میزند و واقعبینی را برایش ناممکن میکند؛ در اینجا ناتوانی پسرک از ادای واژهها، سمبلی از ضعف او در شکلدهی به افکار جنونآمیزیست که در سرش دارد. درست مانند شعر «من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش»، در این داستان نیز شخصیت ما به صورت استعاری ظرفیت کوچک واژهها برای دقیق شدن در رنجها و کاستیهای انسانی را بیان میکند. روایت زندگی او در آسایشگاه از زبان خودش بیان میشود و اینکه در طول این سالها چگونه افکار و شخصیت او شکل گرفتهاند و مرزهای ذهنی او روی چه خطوطی قرار دارند، از هنر عطیه عطارزاده است که در پرداختن به جزئیات منحصربهفرد عمل میکند. این کتاب یک رمان است، اما در عین حال داستانمحور نیست. در این کتاب شخصیتپردازی و بهرهگیری از تکنیکهای ادبی که ما را به سوررئالیسم و جریان سیال ذهن پیوند میدهد، به وجه قصهگوی آن غلبه دارد.
درباره عطیه عطارزاده
عطیه عطارزاده یکی از نویسندگان نسل جوان است که با دریافت جایزهٔ جلال آل احمد، اثبات کرد که زنان در جامعهٔ نویسندگان مثل گذشته جایگاه مهمی دارند. در دهههای پیش نیز گرچه تعداد زنانی که در ادبیات پیشرو بودند انگشتشمار بود، اما از میان آنها افرادی مثل فروغ فرخزاد و سیمین دانشور و زویا پیرزاد قد علم کردند و آثاری تمامنشدنی را در تاریخچهٔ ادبیات ایران بهجا گذاشتند. حالا در نسل جوان نویسندگانی مثل خانم عطارزاده خود را به جامعهٔ ادبی معرفی کردهاند. او در ابتدا کار خود را از حوزهٔ نقاشی آغاز کرد و طبق گفتههای خودش، در حوزهٔ نقاشی بود که فهمید به ادبیات علاقهمند است و استعداد آن را نیز دارد. در دو رمان او یعنی «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» و «من، شماره سه» درست مانند دو مجموعه شعرش، «اسب را در نیمهٔ دیگرت برمان» و «زخمی که از زمین به ارث میبرید»، یک عنصر مشترک میدرخشد که پیش از هر چیز توجه خواننده را به خود جلب میکند؛ و آن ایماژ است. ایماژ یعنی تصویرپردازیهایی که در دل ادبیات خلق میشود و از طریق آن مخاطب میتواند با مفاهیمی انتزاعی که در داستان شکل میگیرد ارتباط برقرار کند. عطیه عطارزاده هر مدیوم هنری را که تجربه میکند، به عنوان رودی میبیند که از یک چشمهٔ مشترک منشعب شده؛ بنابراین بعد از تجربهٔ نقاشی به سراغ سینما رفت، سپس به شعر روی آورد و حالا در داستاننویسی فعالیت میکند.
جملاتی از کتاب من، شماره سه
ما بیست و هفت نفریم. هر کداممان دو تا دست داریم. همین دستها لباسهای تمام بیمارستانها و زندانها و یتیمخانههای مملکت را میدوزند. لباسهای یکدست خاکستری. بدون دکمه. بدون زیپ. بقیهٔ دستها مال ریقوها و تحریکیهاست. مال بهدردنخورها. ما بیست و هفت نفر با آنها فرق داریم. میتوانیم هروقت بخواهیم دستهایمان را راست بیاوریم بالا و راست ببریم پایین بدون اینکه بلرزند. باید لباسها را جوری تمیز بدوزیم که کفنلوچ راضی باشد. آن وقت میتوانیم نوبتی برویم زیر کاجها و سیگار بکشیم. من که سیگاری نیستم. تمیزکاری میکنم چون سلیمی گفته کار، مغز را نجات میدهد.
چشمهات را دوست دارم چون به مادرت رفتهاند. دنیا هم که سیاه باشد، باز سبزند. دستهات را دوست دارم چون چیزهایی کشیدهاند که هیچوقت ندیدهای. دهانت را اما از همهٔ اینها بیشتر دوست میدارم؛ چون هیچوقت باز نمیشود.
دهانت را بسته نگه دار و برو. دستهات را بیاور پایین. کاری به شاخههای شکسته نداشته باش. از پشت ساختمان نیمهکاره برو. از لای کاجها. از توی گِل. جوری که انگار همان راهِ هرروزه است. انگار درختها را هرس کردهای و برمیگردی بخش. سر بالا. برنگرد. بپیچ. در را باز کن. دستت را زیر بازوش بینداز. نترس. دکمههاش را یکییکی باز کن. غدیر بیدار نمیشود. مست است. پوتینهاش را دربیاور. بپوش. پول ته کشوِ دوم است. برش دار. برو. حالا برو. از اینجا برو.
سمسار به همه میگوید که ما فقط توی خوابهایمان هنوز خودمانیم. هنوز روح داریم. دکترها به ما قرص دادهاند. ما را از خودمان گرفتهاند. برای همین است که میلرزیم. توی خوابهایمان هنوز روح داریم. هنوز خودمانایم. برای همین صبحهای بیکاری توی اتاق سمسار مینشینیم و نوبتی چشم میبندیم. سمسار میگوید چه کنیم. میگوید توی خواب خودمان کجا را ببینیم و چه کار کنیم. چیزهایی به یاد میآوریم که قرار نیست به یاد بیاوریم. چیزهای بدی که دیدهایم. کارهای بدی که کردهایم. کسی که بدترین چیزها را برای سمسار میکشد منم. چیزهایی را که توی پروندهها نوشته و سالهاست از یاد رفته.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | من شماره سه |
---|---|
ژانر | داستانی |
تعداد صفحه | ۱۹۲ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۲۲۴ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۲۲۰۱۰۵۸۶۲ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
در کتاب من شماره سه ما به جهان پسری به نام شماره سه در یک آسایشگاه روانی میرویم، پسری که اسکیزوفرنی دارد و قادر به صحبت کردن نیست، علاوه بر آن نمیتواند بخواند و بنویسد و از نقاشی کردن برای ارتباط با بقیه استفاده میکند. هر چند که هیچ دوستی ندارد و در انزوای خود روزهایش را سپری میکند و تنها دوستش همان قلم و کاغذ و نقاشیهایش هستند. او در فاضی ذهنی خودش جایی میان واقعیت و توهم و خیال زندگی میکند، جهانی که از درک ما خارج است و در آن این بیماران زندگی را جور دیگری تجربه میکنند. عطیه عطازاده نویسندهٔ کتاب من شماره سه برای خلق این کتاب سه سال را به تحقیق در این خصوص کرده و بارها و بارها مجبور به بازنویسی آن شده. زمان کتاب برمیگردد به دوران انقلاب در دههٔ ۵۰. ما در این کتاب علاوه بر پسر شماره سه با بیماران روانی دیگر و زندگیشان در آسایشگاه هم آشنا میشویم ولی بخش عمده داستان درمورد اتفاقات حول محور پسر شماره سه میگذرد، اتفاقاتی که گاهی واقعی و گاهی تصور ذهن شماره سه است و این کشمکش تا جایی ادامه دارد که دیگر مرزی بین آن نیست. عطیه عطازاده این کتاب را در سال ۱۳۹۹ به عنوان دومین کتابش به چاپ رساند.