همه چیز به فنا رفته: کتابی درباره امید
کوله پشتی
محمد خلعتبری
، ...لیست چاپهای دیگر
(۴)معرفی و بررسی کتاب همه چیز به فنا رفته: کتابی درباره امید
اول تاریخچه، بعد توضیحات!
کتابهای خودیاری از کجا آمدهاند؟! چند سالیست که وقتی میخواهیم آنلاین کتاب بخریم، با خودمان فکر میکنیم که حالا چی بخرم؟ برای رسیدن به جواب وارد یکی از سایتهای خرید کتاب میشوی و با یک کلیک بسته را تحویل میگیری. اما حتی اگر بخواهی یک رمان عاشقانهٔ کلاسیک، با بوی جرم و جنایت و حال هوای پاریس بارانی قرن ۱۸ام را بخوانی، ممکن است آخرسر خودت را بین چندتا کتاب خودیاری پیدا کنی! با بهتر است بگویم کتابهای «ارتقای فردی»؛ عنوان اصلی این ژانر که سابقهٔ آنچنان طولانی در بازار کتاب ندارد، از واژهٔ «self-Improvement» به فارسی ترجمه شده. البته که امروز این دسته از کتابها همهجا هستند و ما هم نمیتوانیم آنها را نبینیم (!)، اما همین سابقهٔ نهچندان بلند، به نیمهٔ قرن نوزدهم برمیگردد؛ یعنی سال ۱۸۵۹م. که ساموئل اسمایلز طرز فکر نسبتاً جدیدی به زندگی اطرافش پیدا کرد. اسمایلز به سبک متفکرین کلاسیک مینوشت و کتابهایش آنچنان عامه نیست؛ به خاطر همین باید در کتاب «خودیاری؛ تفسیر ۵۲ ایدهٔ طلایی از ساموئل اسمایلز» دربارهٔ نظرش بخوانیم. او بهعنوان یک نویسنده، منتقد و فعال سیاسی و ادبی، کتابی با اسم «self-help»، به معنی دقیق «خودیاری»، منتشر کرد. اسمایلز عنوان توضیحی «بههمراه تصویری از شخصیت و هدایت» را به جلد کتابش اصافه کرد و در آن مجموعهای از ترفندها، راهکارها، بینشها و کارکردهای جدید را تعریف کرد. درحقیقت این کتاب برپایهٔ اصول شناختی و تحلیلی روانشناسی بنا شده بود و سعی داشت «شخصیت» را به مفرد و منحصربهفرد بودنش بشناسد و در مسیر، نقشهای برای «هدایت» هیجانات شخصی در راستای رسیدن به اهداف بزرگ، ترسیم کند. اما سنگ بزرگی که اسمایلز برداشت، نشانهٔ زدن بود! بعد از خواندن این ایدهها و تصاویری که او از شخصیت انسانی تصویر میکرد، که وارد عصر مدرن میشد، شیوهٔ تفکر او در جوامع اروپایی رسوب کرد و تطابق فرهنگیای که آمریکا با این کشورها داشت -بخوانید استثمار! - پای این ژانر را به شبهرسانههای جمعی این اقلیم هم باز کرد. از همان زمان تا امروز آمریکاییها درصد غالب را در عرضهی نویسندگانی شبیه به اسمایلز، در تمام جهان داشتهاند و شک نکنید که مارک منسون یکی از بهترینهاست. کتاب «همهچیز به فنا رفته» به این دلیل با این مقدمه همراه شد، که سبک نوشتار، تفکر و قطعاً رفتار بهخصوص نویسندهاش، در برخورد با باید و نبایدهای این ژانر، او و کتابش را به شهرت رسانده است. مارک منسون هم شبیه بنیانگذار این سبک حرفهای جانبی زیادی برای گفتن داشت و به پیروی از او، عنوان جانبی «کتابی دربارهٔ امید» را درنظر گرفت؛ صرفاً برای اینکه طنز اسمش مشخص شود و برای بعضیها سوالی پیش نیاید! این کتاب پرفروش توسط انتشارات کولهپشتی چاپ شد و محمد خلعتبری و فاطمه بلدی، ترجمهای روان و دقیق از آن را به فارسی ارائه دادند.
موضوع کتاب همهچیز به فنا رفته
از اسم کتاب پیداست که نه میخواهد یک بحث فلسفی کند، نه آمارهای اجتماعی بگیرد، و نه روانکاویات کند! دربارهٔ یک فهم مشترک در تمام ماست؛ اکثر ما، هرکسی که مثل ما زندگی روزمرهای دارد و از آن خسته شده، هرکسی که نمیداند بازسازی زندگیاش را از کجا شروع کند! بنابراین تجربیات هم به اشتراک گذاشته میشود و مهم نیست که بتوانیم اسمی روی این مفهوم اشتراکی بگذاریم یا دربارهاش بحث کنیم، مارک کارش را خوب بلد است! او دربارهٔ «کسی» یا «چیزی» یا «جایی» حرف نمیزند. برای همین است که گسترهٔ مخاطبهایش را زیادتر کرده و دربارهٔ «حالا» بحث میکند. دربارهٔ دورهای از تاریخ حرف میزند که درصد قابلتوجهی از ما مردم دنیا، چیز زیادی برای دستیابی نداریم. آرزوهای بزرگمان تا قرن ۲۰ام دوام آورد و جایی که فلسفه خلع سلاح شد، بزرگترین ترَک روی جامعهٔ بشری بود. مارک منسون هم با ما روی همین زمین به دنیا آمده و میخواهد بگوید که نظرش دربارهٔ مفاهیم چیست؛ چیزهایی مثل مثبتاندیشی، نگرانی، امید، هدف و شادی. تمام اینها لقمههای بزرگیست و حرف زدن دربارهٔ هرکدام انتها ندارد. اما جذابیتی که مارک منسون از شخصیتش نشان میدهد به سلاح قدرتمندی مجهّز است؛ صداقت. مارک اسم کتابش را هم بیتعارف انتخاب کرده -خصوصاً در عبارت انگلیسیاش! - تا هروقت که آن را باز کردیم و حتی ۵ صفحه خواندیم، احساس کنیم که کتاب واقعاً «یار مهربان» است. اما مارک خوشزبان هم هست و خوب میداند کجا و چگونه با ارائهٔ ادلّهٔ کافی و نتایج آکادمیک، خیالمان را راحت کند. او با شعار جسورانهٔ «گوربابای مثبتاندیشی!» حسابی گردوخاک به پا میکند و میخواهد همهچیز را از نو بسازد. مارک منسون خیلی به حرفهایش مطمئن است، اما خوب میداند که با قانعکنندهترین مدارک و ضروریترین احساس نیاز، عقیدهاش را به صورت پیشنهاد و بدون تحمیل، مطرح کند. اما دربارهٔ خود نویسنده، این اصول بهصورت تجربی اثباتشده است و قطعیّتش را از دست نمیدهد. مارک عقیده دارد که راه با تکذیب بنبست باز نمیشود. وظیفهٔ یک کتاب ارتقای فردی، ارتقای فردیست! نویسنده هم رمز این ارتقا را در پذیرش بعضی تلخیها میبیند؛ نه اینکه صرفاً آنها را به دید تغییر یا رهایی نگاه کنیم. نکتههای ریز و درشت زیادی از تجربههای مارک آمده و در این کتاب جا گرفته. شاید بعضی از آنها الان به درد ما نخورد و به احتمال زیاد، نمیتوانیم یکدفعه یک لیوان اسپرسوی تلخ و ترش را سر بکشیم. خب، «همهچیز به فنا رفته» دقیقاً از همین قسمت زندگی شروع میکند؛ پس اگر واقعاً میدانی که زندگیات میتواند از این بهتر باشد، تنها چیزی که به پیشزمینه نیاز ندارد همین کتاب است. اما اگر برای خواندن مارک منسون پیشزمینه میخواهی، به فروش ۱۳ میلیون نسخه از کتابهایش فکر کن! دو کتاب او هفتهها در صدر پرفروشترین آثار چاپی نیویورک تایمز قرار داشت.
دربارهٔ مارک منسون و کتابش
مارک منسون را اگر نشناسید، حداقل اسمش را در بین همان خریدها و گشتوگذارهای اینترنتی خواندهاید! شاید او را با تیپیکالهای دیگرش اشتباه بگیرید؛ یک مرد تحصیلکرده، متاهل، پرکار و خوشحال! اینجور شخصیتها در اینستاگرام هم هستند و آنقدر زیادند و آنقدر همهشان به سمت تبلیغات کشیده شدهاند، که با دیدنشان حس خوبی نداری. اما من مارک منسون را نه از مدل ماشین و برند لباسها، که از نمودار شهرتش میشناسم. برای سخنرانهای اینستاگرامی، یک سال زمانیست که توانایی بالقوهٔ جذب میلیونها فالوور را دارد، چون معیارهای ارزشگذاری اینستاگرام روی حسابهای کاربریست، نه شخصیت صاحبهایشان. اما مارک منسون از طریقی متفاوت -هرچند در ظاهر مشابه- اعتماد و رضایت مردم را از دریچهٔ وبلاگ شخصیاش جلب کرد. او واقعاً فرد موفقی بود و برای بهاجراگذاشتن هنرش به یک سِن نیاز داشت؛ نه به کتوشلوار چندهزاردلاری یا سخنرانیهای تِد. پستهایی که روی این وبلاگ آپلود میشد، توصیههای دوستانه و سادهای دربارهٔ روابط شخصی بود، که مارک برای مردهای همسنوسال خودش داشت. استقبال از این پستها ادامه داشت و به موازات آنها، فعالیت مارک هم گستردهتر میشد؛ حالا بحث سبک زندگی بود و این قدم بزرگ، داشت عملاً در زندگی دیگران تغییر ایجاد میکرد. پس چراکهنه؟! بعد از ۷ سال، او آنقدر در این حوزه پیشکسوت بود که جسارت نوشتن یک کتاب را به خودش داد؛ «هنر طریف رهایی از دغدغهها؛ روشی نو برای خوب زندگی کردن». این کتاب، حتی در مقایسه با شیب صعودی پیشرفتهای قبلیاش، قدم بلندی بود؛ آنقدر بلند که ۴ سال بعدی را فقط به نوشتن کتاب حاضر اختصاص داد؛ «همهچیز به فنا رفته»!
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | همه چیز به فنا رفته: کتابی درباره امید |
---|---|
مترجمان | محمد خلعتبری - فاطمه بلدی |
ژانر | غیرداستانی، خودیاری، روانشناسی |
تعداد صفحه | ۲۳۲ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۲۵۲ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۴۶۱۳۲۲۴ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
عنوان کتاب به سرعت ما را از محتوای آن با خبر میکند، ما نه با یک رمان طرفیم که داستانی را روایت کند و نه با یک کتاب فلسفی. به طور واضح این کتاب یک کتاب خودیاری است. ژانری که در چند سال گذشته در بیت مردم از محبوبیت زیادی برخوردار شده و طرفداران زیادی دارد. خیلی از ما دست کم یک بار کتابهایی از این ژانر را مطالعه کردهایم. بعضی از کتابها آنقدر ما را تحت تاثیر قرار میدهد که بعد از خواندن آن تفکر و حالات روحیمان دچار تحول میشود. کتاب همه چیز به فنا رفته با زبان دلنشین و طنزآمیزی که دارد دقیقا همینکار را با ما میکند. نویسندهٔ این کتاب مارک منسون در آن به اصظرابها و نگرانیهای زندگی کنونی ما پرداخته و به ما راه و رسم زندگی را نشان میدهد. او به ما یاد میدهد با وجود اینکه همه چیز در حال حاضربه فنا رفته میتوان با این چالشها و نگرانیها کنار آمد. چیزی که ما در این حال نیاز داریم امید است و این کتاب میتواند منبع امیدی برای ما باشد. اصلا مگر میشود بدون امید زندگی کرد؟ او سعی دارد به جای پاسخهای قطعی با طنز خاص خود سوالات درست را مطرح کند و نتیجه گیری و پاسخ آن را به عهده خواننده بگذارد.