معرفی و بررسی کتاب از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم
اگر آثار دیگر هاروکی موراکامی که به عنوان یک نویسنده ژاپنی، بیشتر داستانهایی در سبک پستمدرنیسم و سورئالیسم مینویسد را خواندهاید، اینبار آماده باشید تا نویسنده دست شما را بگیرد و شما را به تماشای شخصیترین لحظات و خاطرات زندگی روزانهاش ببرد. موراکامی در این اثر که به تمامی خودزندگینامه است با ادبیاتی روان از مسیری که تا به امروز در نوشتن، دویدن و زندگی شخصیاش طی کرده حرف میزند و شاید بهتر باشد بگوییم ما را با خود به دویدن در ماراتن زندگیاش دعوت میکند. پشتکار، استقامت، برنامهریزی و جسارتی که او این مسیر به کار میبندد بسیار الهامبخش است. موراکامی عنوان «کتاب از دو که حرف میزنیم از چه حرف میزنیم» را از مجموعه داستانی به نام «از عشق حرف میزنم از چه حرف میزنم» اثر «ریموند کارور» نویسندهٔ داستانهای کوتاه آمریکایی در قرن بیستم برگرفته است. موراکامی، ریموند کارور را نویسندهٔ مورد علاقهٔ خود میداند و برای استفاده از عنوان داستان او برای کتابش، از همسر نویسنده، «تس گالاگر» اجازه گرفته است. این کتاب با ترجمهٔ مجتبی ویسی توسط نشر چشمه به چاپ رسیده است.
موراکامی دویدن به طور جدی را از ۳۳ سالگی، در سال ۱۹۸۲ آغاز کرد. در سالهای اخیر، او به طور متوسط شش مایل در روز، شش روز در هفته را طی کرده و در بیش از ۲۰ ماراتن شرکت کرده است. در سال ۱۹۹۶ او در یک مسابقه اولمرا ماراتن ۶۲ مایل را پشت سر گذاشت. به تازگی او علاقه زیادی به مسابقات سهگانه داشته است، و اگرچه این روزها در برابر نبردهایی شکست خورده، اما قصد ترک این کار را ندارد. کنار کشیدن از دویدن به منزله انصراف از نوشتن است که به منزله کنار گذاشتن زندگیست. او امیدوار است که وقتی او از خط نهایی نهایی عبور میکند، سنگ قبر خود را بخواند:
هاروکی موراکامی
**۲۰ - ۱۹۴۹
نویسنده (و دونده)، کسی که تا توانست راه نرفت.
دویدن به مثابه مدیتیشن
موراکامی میگوید نوشتن بیش از هر چیز برای او فرصتی است تا در طی آن به خلاء دست یابد. آنجا که چون راهبی بودایی، در آسمان به نظارهٔ ابرهای افکارش مینشیند که با هر دم و بازدم در افق ذهنش پدیدار و سپس ناپدید میشوند. دست یافتن به این «هیچ» بزرگ و این خلاء برای انسان امروزی با ذهنی شلوغ و پردغدغه به ندرت به دست میآید، پس شاید بتوان گفت به عنوان یک نویسنده، دویدن نوعی مدیتیشن برای آرام کردن ذهن و در دست گرفتن قوای تفکر او نیز هست، تا کنترل اسب ناآرام ذهنش را با مرارت جسم در دست بگیرد و بتواند به افقهای جدیدی راه بگشاید. جسم و ذهن در رابطهای تنگاتنگ با هم قرار دارند و باید گفت ذهن نیز همچون بدن عضلهایست که نیاز به ورزیده شدن دارد، یکی از کارهایی که هاروکی موراکامی از طریق دویدن انجام میدهد ورزیده کردن جسم و ذهن در کنار یکدیگر است. همچنین او میگوید زمانی که احساسات مختلف به او هجوم میآورند از دویدن به عنوان یک راه درمانی برای کنترل خشم، غم و… استفاده میکند. او میگوید در دویدن میآموزد تا چه اندازه ضعیف است، تا چه اندازه توان دارد و در واقع حد و حدود قوای جسمی و ذهنی خود را میشناسد، گویی این دویدن یک تمرین خودشناسی نیز هست.
دویدن یا تمرین نوشتن؟
دویدن برای موراکامی معانی و کارکردهای زیادی دارد اما یکی از آنها نوعی تمرین و آماده شدن برای نوشتن است. دوی استقامت به او کمک کرده است تا همچون نوشتن، خود را محک بزند. بداند تا چه مرزی و تا کجا میتواند و باید در امری پیش برود، کجا به ظرائف دقت کند و کجا به درونیات و بیرونیات بپردازد. یکی از اصلیترین مضامینی که مطرح میشود، اهمیت تعادل بین ذهن و بدن در همه کارهای شخص است. موراکامی توصیف میکند که چگونه دویدن او را نه تنها برای مقابله با چالشهای ماراتن و مسابقات سهگانه آماده میکند، بلکه او را مشروط میکند که با شروع کار نوشتن یک رمان جدید روبرو شود.
شرطیسازی این توانایی، به او این امکان را میدهد که ذهنی پاک و توانایی تمرکز روی نقاط عطف و در نهایت خط پایان را داشته باشد. به صورت کتبی، خط پایان آخرین مهلت نویسنده است. البته در دویدن، به معنای واقعی کلمه خط پایان است. اما در هر دو کار، موراکامی تأکید کرد که هدف او پیروزی برای خودش است. نه برای شخص دیگری. بزرگترین رقیب، رقیب مادام العمر او، خود موراکامی است.
نویسندگان همیشه افرادی خودویرانگر و ضداجتماع نیستند
تصوری عمومی تحت تاثیر رسانهها و تبلیغات شکل گرفته است که در آن نویسندگان، شاعران و هنرمندان همیشه افرادی خودویرانگر و ضداجتماع هستند که زندگی ناسالمی دارند، و اغلب به روشهای خلاف عرف، اعتیاد و غرق شدن در الکل و سیگار در فضاهایی تاریک و سیاه روی میآورند. موراکامی میگوید گاهی این سوال از من پرسیده میشود که با این روش سالم زندگی که پیش گرفتهام نگران این نیستم که دیگر نتوانم بنویسم؟!
باید گفت در وجود هر نویسنده و هنرمندی سم یا زهری وجود دارد که گهگاه خود را مینمایاند و هرکس برای مقابله با آن روشی در پی میگیرد، اما موراکامی معتقد است برای مقابله با یک چیز ناسالم باید سالم بود و او ترجیح میدهد سالم و ناسالم را در دو سر یک طیف قرار ندهد. به عبارتی او برای دفع این سم دویدن را انتخاب کرده است و سعی میکند با بدست آوردن استقامت در این مسیر این سم را در مسیر درست خود و جهت بدست آوردن امر خلاقه به کار گیرد. اینطور به نظر میرسد که اغلب نویسندگان برای سبک زندگی خود و دفع این سم عادتی داشتند مانند همینگوی و شکار و ماهیگیری، بوکوفسکی با اسبدوانی و نوشیدن، یا گرترود استاین با وسواس هنری مدرن.
چه خوانندهٔ آثار موراکامی باشید، چه دونده و نویسنده و یا حتی هیچکدام از این موارد، خرید و خواندن این کتاب برای شما تجربهای شیرین و متفاوت از تلاش، پایداری، و استقامت خواهد بود. دویدن موراکامی تمرینی نه تنها برای نوشتن، که برای زندگی کردن است. با او در هر پیچ و خم میآموزیم، با او شکست میخوریم و با او از خط پایان رد میشویم.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | از دو که حرف میزنم از چه حرف میزنم |
---|---|
ژانر | غیرداستانی، شرح حال، زندگینامه |
تعداد صفحه | ۱۸۰ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۱۹۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۳۶۲۷۵۵۳ |