معرفی و بررسی کتاب حالا کی قراره ظرفا رو بشوره؟
کتاب «حالا کی قراره ظرفا رو بشوره؟ »، نوشتهٔ ماتئی ویسنییک، نویسندهٔ رومانیاییتبار فرانسویزبان است. این اثر با نام اصلی And Now Who`s Going To Do The Dishes یک نمایشنامهٔ نسبتا کوتاه محسوب میشود. نمایشنامهای که ۱۶۳ صفحه در قطع رقعی را شامل میشود.
«حالا کی قراره ظرفا رو بشوره؟ » برای اولین بار در سال ۲۰۰۹ میلادی به چاپ رسید. این اثر در سال ۱۳۹۹ توسط نشر کتاب فانوس و با برگردانی ملیحه بهارلو به زبان فارسی ترجمه شده است.
نمایشنامهٔ حاضر از ۲۴ صحنهٔ اصلی و سه صحنهٔ افزوده تشکیل شده است. در این اثر، ویسنییک همانند اکثریت آثارش از زمینهای سوررئالیستی(فراواقعگرایانه) برای بیان مفاهیم مورد نظر خود استفاده کرده و نمادگرایی جزو نکات مهم «حالا کی قراره ظرفا رو بشوره؟ » است.
موضوع کتاب «حالا کی قراره ظرفا رو بشوره؟ »
کتاب «حالا کی قراره ظرفا رو بشوره؟ » برخلاف اسم ساده و طنزآمیزش، قرار است مفاهیم گسترده و عمیقی را برای مخاطب خود مطرح کند. درواقع این اسم هجوآلود را میتوانیم به پستمدرن بودن فرم و روایت اثر و همچنین ابزورد بودن محتوای آن منتسب بدانیم و با چنین ژانر/سبکهایی توجیه کنیم.
در «حالا کی قراره ظرفا رو بشوره؟ » مضمون اصلی به خفقان نظام کمونیستی رومانی مربوط است. ماجرا از جایی آغاز میشود که یک شاعر به نام پینگرو در لیست سیاه نظام اختناقآور رومانی قرار میگیرد؛ او دیگر نمیتواند شعرهای خود را به چاپ برساند و ماجرای ممنوعالکار بودنش به جایی میرسد که حتی نمیتواند اشعارش را روی در و دیوار و دستمال کافهها بنویسد!
این مضمون ما را یاد رمان «برف سیاه» سیاه اثر میخائیل بولگاکف میاندازد. در آن کتاب هم ما با یک هنرمند از جنسی دیگر (تئاتر) روبهرو بودیم که برای گرفتن مجوز کار در یک کشور کمونیستی دست به هر راهی میزد اما موفق نمیشد. علاوه بر این، در «حالا کی قراره ظرفا رو بشوره؟ » هم مانند برف سیاه، عمق تنهایی یک هنرمند متعهد را میبینیم. جایی که تمام دوستان و اطرافیان او هم بنا به منفعت شخصی، رهایش میکنند. اما با تمام این تفاسیر میتوان گفت که دو داستان با هم تفاوتهایی هم دارند و برای مثال، پایان اثر حاضر نسبت به اثر بولگاکف با امیدواری بیشتر یا عمیقتری همراه است.
آشنایی با ماتئی ویسنییک، نویسندهٔ کتاب
ماتئی ویسنییک، نمایشنامهنویس، شاعر و روزنامهنگار رومانیایی است. داستان زندگی او، تشابه زیادی با داستان نمایشنامهٔ حاضر دارد. درواقع او به علت ممنوعالکار شدن در نظام کمونیستی رومانی، مجبور به مهاجرت به فرانسه شد و از آن پس، اکثر آثار خود را به زبان فرانسوی نوشته است. عدویی که میتوان گفت، سبب خیر برای کسب شهرت و محبوبیت بیشتر ویسنییک شد!
مشهورترین آثار این هنرمند عبارتاند از: «نان در جیب، سه شب با مادوکس، دستنویسهای قلابی، آخرین گودو، نامهای به درختها و پرندهها، ریچارد سوّم اجرا نمیشود و…» البته او بیش از هر کتابی با نمایشنامهٔ «داستان خرسهای پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوستدختری در فرانکفورت دارد» شناخته میشود.
اکثریت آثار این نویسنده توسط تینوش نظمجو، مترجم و هنرمند تئاتر ایرانی به فارسی برگردانی شده است.
اوژن یونسکو در «حالا کی قراره ظرفا رو بشوره؟ »
به گفتهٔ خود یونسکو (در ابتدای کتاب)، «حالا کی قراره ظرفا رو بشوره؟ » ادای دینی به اوژن یونسکو، نمایشنامهنویس و نویسندهٔ هموطن ویسنییک است. ویسنییک این کتاب را در سالگرد صدمین بزرگداشت تولد یونسکو نوشته و به چاپ رسانده است.
درواقع در داستان نمایشنامهٔ حاضر، قسمتهای زیادی را میبینیم که ارجاعاتی مستقیم و غیرمستقیم به آثار اوژن یونسکو دارند. نویسندهای که با آثاری چون «صندلیها، شاه میمیرد، دختر دم بخت، بداههگوی آلما و…» شناخته میشود. البته ویسنییک در داستان خود بیشتر به دو اثر برجستهٔ یونسکو یعنی آوازهخوان طاس و کرگدن اشاره داشته است. در مطلب کرگدن، یک سوررئال دوستداشتنی میتوانید با مهمترین ارجاع کتاب حاضر بیشتر آشنا شوید. درواقع «حالا کی قراره ظرفا رو بشوره؟ » برای درک و فهم بهتر، نیاز به گذراندن این پیشنیاز مضمونی را در خود میبیند.
اما نکتهٔ اعجابآور یادبود ویسنییک این است که شخصیت مورد احترام او (یعنی یونسکو) هم داستانی مشابه با خود نویسنده و البته شاعر درونی این نمایشنامه دارد. درواقع لازم به ذکر است که اوژن یونسکو هم در زندگی خود از تیغ تیز سانسور، اختناق، فشار و… بیبهره نبوده است!
جملاتی از کتاب «حالا کی قراره ظرفا رو بشوره؟ »
«روزی روزگاری، در یک کشور بدون اسم، شاهی بود که قدش خیلی کوتاه بود. او هم اسمی نداشت. چون قد شاه کوتاه بود، نمیتوانست تحمل کند که افراد تحت فرمانش بلندتر از او باشند. وقتی که شاه در شهر راه میرفت، مردم مجبور بودند هنگام عبور از کنار او، توی جویهای آب راه بروند تا شاه بلندتر به نظر برسد.
فقط مشکل اینجا بود که شاه هر روز کوچکتر میشد. هر روز قدش یک میلیمتر آب میرفت. هر چند خیلی زیاد نبود، ولی باز هم آزاردهنده بود. مردم مجبور بودند جویهای عمیقتری نسبت به قبل حفر کنند تا با راه رفتن در آنها مانع از آن شوند که گردنشان زده شود!
به زودی شاه خیلی خیلی کوتاه شد و راه رفتن در جویها واقعا سخت شده بود. وقتی که شاه در شهر گردش میکرد، به سختی میتوانست اطرافیانش را ببیند، چون آنها تقریبا در جویها ناپدید میشدند. او خوشحال بود. از آنجایی که نمیتوانست قد خود را با اطرافیانش مقایسه کند، نمیتوانست بفهمد که چقدر کوچک شده است. یک روز، قطرهای آب روی سرش افتاد و چون خیلی کوچک بود، زیر فشار قطرهٔ آب له شد و مرد!
دیگر شاهی وجود نداشت، ولی ساکنان شهر به زندگی در جویها ادامه دادند. فرزندم! نمیتوانم بگویم چرا آنها همچنان به زندگی در جویها ادامه میدادند…»
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | حالا کی قراره ظرفا رو بشوره؟ |
---|---|
تعداد صفحه | ۱۶۳ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۱۵۲ گرم |
شابک | ۹۷۸۶۰۰۹۷۷۴۲۵۸ |