فردریک بکمن (Fredrik Backman)
رمانها همیشه جز کتابهای پرطرفدار داستانی بودهاند و افراد در هر سنی دوست دارند تا اینگونه از داستانها را دنبال کنند. فردریک بکمن یکی از نویسندگان بسیار موفق و خوش قلم معاصر است که کتابهای بسیاری را روانه بازار کرده. کتابهای فردریک در دنیا همیشه جز کتابهای پرطرفدار و پرفروش بوده است.
بیوگرافی فردریک بکمن
فردریک بکمن در سال ۱۹۸۱ در سوئد به دنیا آمد و همانجا هم بزرگ شد و زندگی کرد. وی اولین رمانش بنام «مردی به نام اوه» را در سن سی و یک سالی به رشته تحریر درآورد. این کتاب به نوعی نردبانترقی فردریک بکمن به حساب میآید. پس از انتشار، این رمان به یکی از رمانهای پر فروش در سوئد تبدیل شد. در ابتدا این کتاب به زبان آلمانی و سپس این رمان به سی زبان زنده دنیا نیزترجمه شد. فردریک بکمن برای اینکه ناشری را راضی کند که کتابش را چاپ کند، مدتها به دنبال راضی کردن یک ناشر بود. او برای این کار خیلی تلاش کرد و بالاخره تلاشهای وی اثر گذار شد و یکی از ناشران حاضر به چاپ کتاب وی شد. فردریک قبل از اینکه به یک نویسنده معروف تبدیل شود، یک وبلاگ شخصی داشت و همین طرفداران و همسرش او را تشویق کردند تا کتابش را بنویسد و به چاپ برساند. اگر همسر و طرفداران وبلاگ فردریک نبودند، شاید اولین داستان او بنام «مردی به نام اوه» هیچگاه به چاپ نمیرسید. فردریک نمونه انسانهای هدفمندی است که برای رسیدن به هدفشان از هیچ تلاشی مضایقه نمیکنند و برای آن میجنگند. اگر شما هم به نویسندگی علاقه مند هستید و در سنین اواخر جوانی یا میانسالی به سر میبرید، هرگز نا امید نشوید و از زندگی فردریک الگو بگیرید و به دنبال آرزوهایتان بروید.
برای دیدن وبسایت رسمی بکمن به آدرس fredrikbackman.com مراجعه فرمایید.
فردریک بکمن و نویسندگی
یکی از نکات بسیار جالب در زندگی فردریک بکمن همین علاقه وی به نویسندگی است. در واقع این سوال برای افراد علاقه مند و طرفدار فردریک پیش میآید که وی از چه زمانی به نویسندگی علاقه مند شد. فردریک بکمن یکی از معدود نویسندگانی است که از دوران کودکی به این شغل علاقهای نداشت و کم کم به نوشتن علاقه پیدا کرد. کم کم خواندن و نوشتن روزمرگیها به یکی از علاقمندیهای فردریک تبدیل شد. همین عدم علاقه به نویسندگی باعث شد تا فردریک هیچ برنامه ریزی برای آینده شغلی خود نداشته باشد و به همین دلیل در سن ۱۸ سالگی به شغل رانندگی لیفتراک در بازار میوه روی آورد و پس از مدتی راننده کامیون شد. با اینکه این شغل برایش درآمد بالایی داشت، اما هم خانواده و هم خود فردریک میدانستند که این شغل دائمی و همیشگی برای فردریک نخواهد بود.
زندگی خانوادگی فردریک بکمن و دنیای نویسندگی
زندگی خانوادگی فردریک بکمن بسیار جالب است. مادر فردریک معلم بود و نقشی بسیار مهم و اساسی در علاقمند کردن فردریک به خواندن و نوشتن داشت. به همین دلیل فردریک در تقدیم نامه کتاب جدیدش، متنی بسیار پر احساس را به مادرش تقدیم کرده است.
پس از مادر، نقطه عطف و اوج زندگی فردریک بکمن، ازدواج وی با یک ایرانی ساکن سوئد بنام ندا شفتی بود که یکی از همراهان و مشوقان همیشگی فردریک بوده است. فرهنگ ایرانی ندا باعث شد تا فردریک نیز از این فرهنگ ایرانی اثری پذیرد و این تاثیر پذیری را میتوان در شخصیت پروانه و خانوادهاش در رمان «مردی به نام اوه» کاملا لمس کرد. فردریک همیشه قدردان زحمتهای همسرش بوده است و همیشه در مصاحبههایش از تشویقها و حمایتهای همسرش در نویسنده شدن، سخن گفته است.
یکی از نکات بسیار مهم در زندگی فردریک بکمن، علاقه وی به نوشتن است. حتی شغلهای مختلفی که فردریک در طی این سالها عوض کرد، باعث نشد که وی از وبلاگ نویسی و مقاله نویسی دست بکشد. در واقع نوشتن به یکی از تفریحات خوشحال کننده فردریک پس از ساعات کاریش تبدیل شده بود. علاقه وی به نویسندگی در همه مراحل زندگیش همراه او بود.
بکمن و ستون نویسی در نشریات
فردریک بکمن همیشه شغلهایی که دوست نداشت را به راحتی کنار گذاشت. خواندن مطالب یکی از نشریههای محلی برای فردریک مانند یک جرقه بود. او پس از خواندن مطالب یکی از ستونهای این نشریه، علاقمند شد که خودش شغل خبرنگاری آزاد را دنبال کرد. پس از اینکه مطالب وی توسط سردبیر خوانده شد و سردبیر مطالب فردریک را پسندید، او به عنوان یکی از ستون نویسهای نشریه مشغول به کار شد. وی پس از اتمام شیفت کاری خود، به عنوان یک ستون نویس مشغول به نوشتن میشد و برای این کار علاقه بسیاری داشت. در ابتدا در آمد این کار برای فردریک مهم نبود اما پس از مدتی شغل او تبدیل به یک خبرنگار آزاد شد و با نشریات مختلفی نیز همکاری کرد.
بکمن و طنز نویسی
فردریک بکمن یکی از اشخاصی است که قلم طنزش بسیار زیبا و خواندنی است و خودش نیز به نوشتن طنز بسیار علاقمند است. اگر کتابهای فردریک را خوانده باشید، متوجه لحن طنز وی در کتابهایش شدهاید. گرچه خودش اعتراف میکند که کار طنز نویسی بسیار سخت است اما او در مصاحبهای گفته است که من خیلی زیاد عاشق کمدی و طنز هستم. قبلا برای نوشتن در روزنامهها، همیشه به دنبال یک سوژه روزمره و محلی بودم و از آن سوژهها برای نوشتن کمک میگرفتم. من همیشه کانونی را میدیدم که پیش از آن کمتر مورد توجه دیگران قرار گرفته بود یا هنوز دیگران آن را پیدا نکرده بودند.
ویژگیهای شخصیتی
فردریک بکمن نویسندهای است که تقریبا در اواخر دوره جوانی خود نویسنده شد و آنقدر اقبال نداشت تا در دوران جوانی استعداد خودش را کشف کند. اما این نکته خیلی هم برای فردریک بد نشد، زیرا قلم شیوا و رمان فردریک در رمانهایش، بیشتر مدیون سابقه وی در نویسندگی و وبلاگ نویسی است و همین باعث شده است تا داستانهای وی خواندنیتر شوند. تسلط وی به ادبیات نیز در این موفقیت بیتاثیر نبوده است. بنابراین فردریک یک نویسنده بسیار خوش ذوق و خلاق است که نوشتههایش گرچه دارای ارزش ادبی خیلی بالایی نیستند، اما نحوه نگارش و داستان آنها به گونهای است که کمتر کسی پس از خواندن کتابهای فردریک پشیمان میشود.
برخی کتابهای مشهور چاپ شده از فردریک بکمن:
مردی به نام اوه
«مردی به نام اوه» یکی از آثار اولین رمان فردریک بکمن است که به نوعی یکی از پلههای ترقی وی محسوب میشود. این اثر بسیار قوی، باعث شد تا فردریک به عنوان نویسنده در دنیا شناخته شود. داستان جالب مردی به نام اوه، درباره یک پیرمرد ۵۹ ساله است که بسیار منظم و مقید به قوانین است و این نظم و وسواسش را بر روی اطرافیان و حتی همسایههایش هم اعمال کرده است. همین امر سبب کلافه شدن اطرافیان اوه شده است. حتی در فصل اول نیز تقابل و رویارویی یک فروشنده مغازه کامپیوتری با فردریک را میخوانید، جایی که فروشنده از رفتارهای عجیب و غریب پیرمرد کلافه و مستاصل میشود. در سراسر داستان خواننده با پیرمرد همذات پنداری کرده و به نوعی از وی متنفر است. اما در ادامه داستان میبینیم که با اسباب کشی خانوادهای ایرانی در همسایگی اوه، بعدها دیگر شخصیت وی مشخص میشود. زن این خانواده ایرانی، پروانه که باردار است و شوهر خنگی دارد که رفتارهایش خیلی روی اعصاب است. در ادامه و در تعامل این خانواده با اوه، وی حتی قصد خودکشی نیز میکند که باعث جذابتر شدن داستان میشود.
در سال ۲۰۱۶ با اقتباس از داستان «مردی به نام اوه» فیلمی نیز ساخته شد که بسیار موفق بود و حتی نامزد اسکار نیز شد و به نوعی رقیب فیلم فروشنده اصغر فرهادی نیز محسوب میشد.
این کتاب توسط حسین تهرانی به فارسیترجمه شده است و نشر سرچشمه نیز آن را به چاپ رسانده است.
و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر میشود
پس از موفقیت کتاب «مردی به نام اوه»، فردریک بکمن اقدام به نوشتن کتاب «و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر میشود» نمود. این کتاب درباره پیرمردی عبوس و بد اخلاق است که دچار آلزایمر شده است و تنها به یادآوردن خاطراتش با نوهاش، رشته پیوند وی با این زندگی است. در این کتاب، از استرس و خداحافظی پیرمرد به خوبی سخن گفته شده است و یک فصل در میان نیز درباره خاطراتی از پیرمرد و نوهاش است. در این کتاب فردریک دوباره به سمت شخصیتی با سن بالا رفته است و به خوبی توانسته است حسی که با بالا رفتن سن در انسان به وجود میآید را به تصویر بکشد.
این کتاب جذاب توسط الهام رعایی به فارسیترجمه شده و نشر نون نیز آن را به چاپ رسانده است.
مادربزرگ سلام میرساند و میگوید که متاسف است
کتاب «مادربزرگ سلام میرساند و میگوید که متاسف است» فضایی بسیار جالب و طنز دارد. شخصیت اصلی این کتاب نیز مانند سایر کتابهای فردریک، یک شخص سالخورده است و آنگونه که پیداست تیپهای مورد علاقه فردریک بکمن، افراد مسن و سالخورده هستند. داستان درباره پیرزنی هفتاد و هفت ساله است که رفتارهایی بسیار عجیب و غریب دارد و همین رفتارها برای بسیاری از افراد ناخوشایند است. نوه هفت ساله این پیرزن به نام السا، تنها دوست صمیمی پیرزن است. مادربزرگ رفتارهایی آزار دهنده دارد، مثلا هر روز در بالکن خانهاش به غریبهها و رهگذرها با تفنگ پینت بال شلیک میکند و همین باعث آزار دیگران است. اما نوه وی السا، تنها کاری که میتواند کند، سکوت و تحمل رفتارهای پیرزن است.
این کتاب زمانی که در سال ۲۰۱۶ به بازار آمد، توانست تا ماهها به یکی از پرفروشترین کتابهای موجود در بازار تبدیل شود. این کتاب توسط حسین تهرانی به فارسیترجمه شده است و نشر کوله پشتی نیز آن را به چاپ رسانده است.
بریت-ماری اینجا بود
این کتاب در واقع یکی از آخرین آثار و نوشتههای فردریک بکمن است که داستانی بسیار جذاب و گیرا دارد. این داستان نیز مانند سایر داستانهای فردریک، درباره یک پیرزن شصت و سه ساله است. در این داستان نویسنده به خوبی توانسته است حسترس از تنهایی و مرگ را به تصویر بکشد به گونهای که خواننده در طول داستان میتواند این حس را کاملا لمس نماید. داستان درباره این پیرزن ۶۳ است که از مرگ، پیری و تنهایی به شدت میترسد و همین خط اصلی داستان است. وی از اینکه در خانهاش به تنهایی بمیرد و همسایهها با بوی جنازهاش متوجه مرگ او شوند، به شدت میترسد و همینترس باعث میشود تا وی به دنبال اشتغال به کاری وارد دهکدهای به نام بورگ شود و داستان از اینجا شروع میشود.
این کتاب توسط حسین تهرانی به فارسیترجمه شده است و نشر کوله پشتی نیز آن را چاپ کرده است.
ترجمه کتابهای بکمن
یکی از نکاتی که در مورد کتابهای پر فروش در دنیا وجود دارد این است که وقتی یک کتابی در دنیا پرفروش میشود، مترجمان بسیاری علاقه پیدا میکنند تا این کتاب راترجمه کنند و نتیجه کار، یکترجمه ضعیف و شتاب زده است که علاوه بر اینکه مفهوم اصلی کتاب را نمیتواند به خواننده منتقل کند، بلکه خواننده از خواندن ادامه کتاب منصرف شده و دلزده میشود. اما در ایران به دلیل اینکه قانون کپی رایت وجود ندارد، از هر کتاب میتوانترجمههای متعددی را در بازار دید که برخی از آنها بسیار عالی و قوی هستند. این نکته در مورد کتابهای فردریک بکمن نیز صدق پیدا میکند.