معرفی و بررسی کتاب جزیره سرگردانی
اگر به ادبیات انقلاب و تحول شخصیتها در قبل و بعد از انقلاب جمهوری اسلامی علاقه دارید، پس طبیعتا از خواندن کتاب «جزیرهٔ سرگردانی» اثر سیمین دانشور، لذت خواهید برد. این رمان، ماجراهای دختری به نام هستی را روایت میکند که به خاطر آشنایی با دو مرد متفاوت، طرز فکرش نسبت به زندگی تغییر مییابد. این کتاب، در واقع دو جلدی است. جلد اول جزیرهٔ سرگردانی و جلد دوم، ساربان سرگردان نام دارد. با اینکه ماجراهای موجود در کتاب، بارها سوژهٔ فیلمها و سریالهای انقلابی شده است، ولی هنر بدیع سیمین دانشور، قلم روان و آرایههای ادبی منحصربهفردی که به کار میبرد، این کتاب را به اثری خواندنی و جذاب تبدیل کرده است. پس از آنجا که با اثری از سیمین دانشور روبهرو هستید، نباید نگران تکراری بودن سوژه شوید. ما در این مطلب، خلاصهای در اختیار شما قرار میدهیم. ولی قبل از آن، بهتر است چند کلام با نویسندهٔ این اثر، آشنا شویم.
سیمین دانشور
سیمین دانشور، اولین بانوی رماننویس ایرانی بود که در سال ۱۳۰۰ در شیراز به دنیا آمد. او که فارغالتحصیل مقطع دکترا در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی است، از جمله بهترین و تاثیرگذارترین نویسندهها در ادبیات فارسی محسوب میشود. پرفروشترین و مشهورترین رمان او، سووشون نام دارد که ۱۷ زبان زنده در دنیا ترجمه شده است. دغدغهٔ اصلی دانشور در کتابهایش، حقوق از دست رفتهٔ زنان است. او طرز فکر زنان را در رمانهایی معاصر به نمایش میکشد و آنها را از حالت سنتی خارج میکند. از جمله آثار خواندنی و زیبای او میتوان به سووشون، جزیرهٔ سرگردانی، ساربان سرگردان، آتش خاموش، شهری چون بهشت، به کی سلام کنم، از پرندههای مهاجر بپرس و… اشاره کرد.
دختری که متحول شد
هستی با مادربزرگش زندگی میکند. زنی که دائم سودای مرگ پسرش، پدر هستی را در سر دارد. پدر هستی، یک فرد سیاسی بود که به مصدق علاقه داشت، ولی در یک تصادف از دنیا رفته بود. مادر هستی نیز یک زن امروزی و مدرن است. هستی ماجرای سادهای را طی میکند تا رفتهرفته به همان دوگانگیهای شخصیتی برسد که زری در رمان سووشون درگیرشان بود. او در دانشگاه، عاشق یک پسر تودهای به نام مراد میشود. و جالب اینجاست که وقتی مراد سعی دارد از بدبختی مردم صحبت کند، او را به حلبیآباد میبرد و نشان میدهد که چگونه از آنها برای شورش علیه شاه استفاده میکند. او در این زمینه، به شدت شبیه کاراکترهای کتاب شیاطین، اثر داستایوفسکی رفتار میکند.
در شهر حلب خورشید به آوارگان و بچههای کرایهای زل زده بود و در آسمان ابری نبود تا بگرید. بچههای نیمه لخت با یک توپ پلاستیکی در زمین بایر جلو آلونکها فوتبال بازی میکردند، اما نه از دروازه خبری بود نه از دروازهبان. دور و بر خاکروبهها از زنها و بچهها غوغا بود. فاطمه دیدش. داد زد: اوهوی نومزد بک آقا، بفرما تو تا بیایم. هستی روی بستهٔ رختخواب نشست. مادر و فرزند با کولهبار هدایا تو آمدند. پوست خیار، پوست بادمجان، کدوی لهیده، سیب لک دار، یک خربزه نیمه لهیده و یکدست گل سرخ پلاستیکی آلوده به گل.
هستی ابتدا شیفتهٔ مراد است؛ مردی که به مارکسیسم گرایش دارد. ولی به دلایلی، مراد از چشمش میفتد و هستی، با خواستگار ثروتمند و مذهبیاش، سلیم ازدواج میکند. سلیم با عقاید مذهبی که دارد، ذهن و طرز فکر هستی را تغییر میدهد و او را شیفتهٔ خود میکند. اما در همین اوضاع است که دردسر پا به زندگی هستی میگذارد و به خاطر ارتباط با مراد و حضور در حلبیآباد، به زندان میفتد. او و مراد، بارها توسط ساواک به جزیرهٔ سرگردانی برده میشوند، جزیرهای که مخصوص انقلابیها و کاملا دور افتاده است. این بالا و پایینها در زندگی، از هستی، دختر بیتفاوت و سادهٔ قبلی یک انقلابی میسازد. اما در ادامه چه اتفاقی میفتد؟ رابطهٔ هستی و سلیم چه میشود؟ هستی و مراد به کجا میرسند؟ خواندن این رمان جذاب را از دست ندهید.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | جزیره سرگردانی |
---|---|
ژانر | داستانی، عاشقانه |
تعداد صفحه | ۳۲۶ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۳۷۶ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۴۸۷۰۱۷۰ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
گاهی اتفاقی موجب میشود تا یک شخص از آنچه که در گذشته بوده جدا شود و تبدیل به شخص دیگر شود. اما چه چیزی میتواند تا این اندازه یک انسان را تغییر دهد؟ سیمین دانشور اولین بانوی رماننویس ایرانی که شهرت و هنرش برای همهٔ ما آشکار است در رمان جزیرهٔ سرگردانی دست به خلق اینچنین شخصیتی زده است و دلیل تغییر آن را شرح میدهد. ماجرا در مورد دختری به نام هستی است که با مادربزرگش خانوم نوریان زندگی میکند. مادربزرگ به خاطر از دست دادن پسرش عمریست که در گذشته و با یاد او زندگی میکند. پسرش یعنی پدر هستی که فردی سیاسی بود در یک تصادف جانش را از دست میدهد و مادر هستی عشرت با مرد پولدار وابسته به دولت ازدواج میکند و به دنبال این است برای هستی همسری پولدار بیابد. در این بین هستی با پسری به نام مراد در دانشگاه آشنا میشود و شیفتهٔ او میشود. مراد برای نشان دادن بدبختی مردم به هستی او را به حلبیآباد میبرد. جایی که از مردم برای شورش علیه شاه استفاده میکند. اما این شیفتگی دیری نمیپاید که از بین میرود و هستی با مردی به نام سلیم ازدواج میکند. مردی مذهبی و ثروتمند. اما حالا گذشتهٔ هستی و رابطهاش با مراد او را در یک مخمصه میاندازد که رهایی از آن بسیار دشوار است.