مثل یک راهب فکر کن

این روزها در بازار کتاب تعداد کتاب‌های خودیاری و موفقیت بسیار زیاد شده است. اما تعداد کمی از این کتاب‌ها آن کیفیت و محتوای مناسب و اثرگذار را در خود دارند. با این حال خیلی از کتاب‌های خودیاری هم هستند که تنها به یک معضل انسان می‌پردازند و نمی‌توان آن‌ها را یک راهنمای عملی کامل دانست. تعدادی دیگر هم با وجود اینکه در بازار کتاب از محبوبیت و جایگاه مناسبی برخوردارند اما از زمان نگارش آن‌ها خیلی گذشته است. این کتاب‌ها در زمان خود شاید از بهترین راهکارهای عملی برای رسیدن به موفقیت و اثرگذاری روی مخاطب برخوردار بودند، اما در دنیای مدرن امروزی یا همان عصر ارتباطات خیلی مخاطب را تحت تأثیر قرار نمی‌دهند.
کتاب «مثل یک راهب فکر کن» یا Think Like a Monk اثر جی شتی که در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است، یکی از جدیدترین کتاب‌های ترجمه شده در میان کتاب‌های خودیاری‌ست که توسط نشر مون و با ترجمهٔ محمد مصطفی ابراهیمی به بازار عرضه شده است؛ این کتاب یک راهنمای عملی کامل برای رسیدن به تعالی و رشد است که به صورت گام به گام با استفاده از تجربیات نویسندهٔ آن در مراوده و زندگی سه ساله‌اش در معبد آشرام هندوستان و درکنار راهبان نوشته شده است.

چگونه مثل یک راهب فکر کنیم؟

کتاب مثل یک راهب فکر کن شامل سه بخش است که مراحل رسیدن انسان به رشد و تعالی را به شکلی جذاب ارائه کرده است. در این کتاب هر بخش و هر فصل درست در جای خود قرار دارند و کاملاً حس حرکت در یک مسیر را به خواننده منتقل می‌کنند. کتاب با مقدمه‌ای کوتاه شروع می‌شود. بن‌مایهٔ اصلی کتاب مثل یک راهب فکر کن به شکل یک خودزندگی‌نامه تألیف شده و نویسنده با شروعی که در مقدمه دارد و اینکه چگونه وارد دنیای راهبان شده و چه تجربیاتی از این سفر سه ساله به هندوستان داشته سعی کرده این مسیر را با مثال‌های متعدد از تجربیاتش از زندگی راهبان ترسیم کند.
او با دیدار اتفاقی یک راهب در کالجی در لندن شیفتهٔ مرام و مسلک راهبان می‌شود و بعد از چند سال در آستانهٔ اخذ مدرک‌اش از دانشگاه به یک‌باره از زندگی کناره می‌گیرد و به معبد آشرام می‌رود. هرچند که جی شتی فقط سه سال از زندگی‌اش را در معبد آشرام گذراند، اما با دیدگاهی متفاوت و عمیق دوباره پا به زندگی مدرن می‌گذارد. شتی معتقد است که با استفاده از آموزه‌های معبد راهبان بودایی می‌توان در دنیای امروز خیلی از مشکلات را پشت سر گذاشت و به تذهیب نفس پرداخت. مثال‌هایی که در هر فصل از تجربه‌هایش در معبد آشرام می‌زند، بسیار جذاب و تأمل برانگیز هستند و خواننده را مرحله به مرحله با نویسنده در این مسیر همراهی می‌کنند.

در ادامه  به بخش‌های مختلف کتاب می‌پردازیم.

مراحل تعالی انسان

این کتاب شامل سه بخش اصلی است که هر کدام به فصل‌های متفاوت تقسیم شده‌اند. شتی در ۱۱ فصل مراحل رسیدن انسان به تعالی را به طور کامل تشریح کرده است. در انتهای کتاب هم در دو بخش اضافه به نحوهٔ مراقبه کردن و مزایای آن می‌پردازد و در آخر هم صحبت‌هایی که در کتاب شده را در بخش نهایی جمع‌بندی می‌کند. بخش‌های کتاب به این صورت تقسیم‌بندی شده‌اند.

بخش اول | رها کن

در این بخش نویسنده به راه‌های پاکسازی ذهنیت انسان می‌پردازد. در این چهار فصل ابتدا شروع به پاکسازی ذهن از تعارضات اساسی‌مان می‌کنیم. سپس برای شروع بخش دوم نیت‌مان را برای زندگی پیش‌رو معین می‌کنیم.

• فصل اول: هویت
• فصل دوم: منفی بافی
• فصل سوم: ترس
• فصل چهارم: نیت

بخش دوم | رشد

در بخش دوم بعد از پاکسازی و تعیین نیت‌مان، برای زندگی‌مان هدف‌گذاری می‌کنیم و سعی می‌کنیم تا اهداف‌مان را بر اساس آموزه‌های سانسکریت که دارما نام دارد، انتخاب کنیم. در ادامهٔ این بخش با معضلات و مسائلی که در زندگی به طور حتم دچار آن‌ها خواهیم شد، می‌پردازد و نحوهٔ کنترل و استفادهٔ سودمند از آن‌ها در مسیر دارمای خود را یاد می‌گیریم.

• فصل پنجم: هدف
• فصل ششم: روزمرگی
• فصل هفتم: ذهن
• فصل هشتم: نَفْس
• مراقبه: تجسم کردن

بخش سوم | بخشش

بخش سوم مهم‌ترین بخش کتاب است؛ جایی که پس از تمرین و مراقبه با غلبه بر تعارضات و مشکلات‌مان حالا باید گام بزرگی در زندگی‌مان برداریم. در مرحلهٔ اول خودمان را ببخشیم و پس از آن یاد بگیریم تا دیگران را هم مورد بخشش خود قرار دهیم. این مسیر ابتدا با قدرشناسی از داشته‌هایمان در این دنیا و آگاه شدن به آن‌ها شروع می‌شود و سپس به روابط ما با انسان‌های اطراف‌مان و چگونگی مواجهه با انسان‌ها ختم می‌شود. در فصل آخر هم والاترین هدف انسان را که خدمت‌رسانی است یاد می‌گیریم. خدمت رسانی از نظر جی شتی راهی برای زندگی بهتر و هم‌زیستی انسان‌ها با یکدیگر است.

• فصل نهم: قدرشناسی
• فصل دهم: روابط انسانی
• فصل یازدهم: خدمت‌رسانی
• مراقبه: آواز
• نتیجه‌گیری

دربارهٔ نویسندهٔ کتاب مثل یک راهب فکر کن

جی شتی در کتاب «مثل یک راهب فکر کن» مرحله به مرحله راه رسیدن انسان به رشد و تعالی را با بهره‌گیری از تعالیم راهبانی که با آن‌ها زندگی کرده به خواننده می‌آموزد. او که پس از خروج از معبد و ترک زندگی‌اش به عنوان یک راهب وارد دنیای پر هیاهوی مدرن شده، توانسته به یک راهنما و آموزگار شناخته شده در شبکه‌های اجتماعی بدل شود. در حال حاضر او توانسه در جایگاه یک مربی در همایش‌های بسیاری برای اقشار مختلف در لندن و نیویورک سخنرانی کند و شیوه‌های زندگی راهبان را با ترکیب عناصر موجود در دنیای امروز به مخاطبانش یاد می‌دهد.   ویدئوهای او در شبکه‌های اجتماعی به خصوص یوتیوب با استقبال خوبی روبه‌رو شده‌اند؛ تا به امروز ویدئوهای جی شتی در یوتیوب نزدیک به پنج میلیارد بازدید داشته‌اند که این نشان دهندهٔ محبوبیت بسیار زیاد نویسندهٔ کتاب است. هم‌چنین در سال ۲۰۱۷ او از طرف مجلهٔ فوربس به عنوان یکی از تأثیرگذارترین افراد در شبکه‌های اجتماعی شناخته شد. او هم‌اکنون با پادکست ویدئویی‌اش به نام هدف‌مند یا On Purpose مخاطبان بسیار زیادی در دنیا پیدا کرده است.
خرید کتاب «مثل یک راهب فکر کن» به تمام افرادی که می‌خواهند راهنمایی عملی برای رسیدن به یک زندگی آرام را در اختیار داشته باشند، توصیه می‌شود.

جملاتی از کتاب « مثل یک راهب فکر کن»

•  درختی بکارید بی‌آن که قرار باشد خود در سایهٔ آن بنشینید.
• زندگی با نفس کشیدن آغاز می‌شود، نفس هر روز و در طول زندگی همراه شماست و زندگی و نفس با هم به پایان می‌رسد.
• بیشتر مردم فقط به یک نغر فکر می‌کنند؛ خودشان. ممکن است شعاع اهمیت آن‌ها کمی بزرگ‌تر و شامل خانوادهٔ درجه یک آن‌ها نیز باشد. این دایره می‌تواند شامل پنج تا ده نفری باشد که نگران یکدیگر هستند. اما اگر شعاع اهمیت خود را گسترده کنید، به باور من مردم آن را درک خواهند کرد. حال تصور کنید اگر هر انسانی این‌گونه فکر می‌کرد چه می‌شد؟ ۷٫۸ میلیارد نفر را داشتید که به شما فکر می‌کنند، و برعکس. نمی‌دانم چرا نباید چنین رؤیای بزرگی داشت.
• یکی از داستان‌های ذن از مردی افسرده و از دنیا بریده می‌گوید. او بدون هیچ هدف و چشم‌اندازی به خانقاه می‌رود و به استاد آن‌جا می‌گوید به امید یافتن راهی بهتر در زندگی به آن‌جا رفته، اما اضافه می‌کند که چندان صبور نیست.   از استاد می‌پرسد: آیا می‌توانم بدون همهٔ این تمرینات مراقبه و روزه گفتن‌ها به بصیرت برسم؟ فکر نمی‌کنم از پس این وظایف بربیایم. آیا راه دیگری هست؟ استاد می‌گوید: شاید. اما لازم است تمرکز کنی. آیا توانایی دیگری داری؟ مرد جوان سرش را پایین می‌اندازد. او هرگز انگیزه‌ای برای درس خواندن یا هیچ علاقه‌مندی دیگری نداشت. بالاخره شانه‌ای بالا می‌اندازد: خب، شطرنج بازی کردنم بد نیست. استاد راهب مسنی را صدا می‌زند: می‌خواهم با این جوان شطرنج بازی کنید. با دقت بازی کنید، چون سر بازنده را قطع خواهم کرد. عرق بر پیشانی مرد جوان نشست. باید بر سر زندگی‌اش بازی می‌کرد! در آغاز ضعیف بازی می‌کرد، اما خیلی زود متوجه شد توانایی رقیبش هم اندازهٔ خود اوست. اگر کمی فکر می‌کرد حتماً می‌توانستبرنده شود. تمرکز کرد و در حال شکست دادن رقیب بود. استاد شمشیرش را تیز می‌کرد.
  اکنون مرد جوان چهرهٔ آن سوی میز را می‌دید که خونسرد، مطیع و وارسته، بی‌هیچ ترسی از مرگ نشسته است. جوان سرخورده با خود می‌اندیشد؛ من نمی‌توانم مسئول مرگ این مرد باشم. زندگی او بیش از زندگی من ارزش دارد. روش بازی مرد جوان تغییر می‌کند؛ او عامدانه طوری بازی می‌کند که ببازد. استاد بدون مقدمه شمشیر را روی میز می‌کوبد و مهره‌ها را می‌ریزد و می‌گوید: امروز هیچ برنده و بازنده‌ای نداریم.   چهرهٔ آرام و خونسرد راهب در حال باخت هیچ تغییری نمی‌کند، اما مرد جوان شگفت‌زده نفس راحتی می‌کشد. راهب پیر می‌گوید: تو قادری تمرکز کنی و حاضر هستی جان خود را برای دیگری فدا کنی. این یعنی شفقت؛ به ما بپیوند و این روح را پرورش بده. تو آمادهٔ راهب شدن هستی.