لیست چاپهای دیگر
(۴)معرفی و بررسی کتاب تسلی بخشیهای فلسفه
همهٔ ما برای رسیدن به یک آرامش نسبی و دستیابی به چیزهایی که از زندگی میخواهیم، به یک طرز تفکر منظم نیاز داریم. اما این طرز فکر را از کجا پیدا کنیم؟ سنتهایی که از قدیم برای ما ماندهاند، همیشه با بخشی از وجودمان در تناقضاند؛ پس نمیتوانیم به طور کامل به آنها تکیه کنیم. راهکارهای شخصی افراد موفقی که در اطرافمان میبینیم هم، گاهی اوقات آنقدر با نگاه و شخصیت ما متفاوت است که اصلاً سراغشان نمیرویم و از خیر موفقیت میگذریم! اما وقتی به بهترین مشاورها، یعنی کتابها رجوع میکنیم، میفهمیم که برای رسیدن به شادی و موفقیت، ابتدا باید تعریف آن را در ذهن خودمان مرور کنیم. فلسفه در روزگار ما به شکل پدیدهای ترسناک شناخته میشود که وظیفهاش فقط وارد کردن ما به دنیای سیاهی و ناامیدیست. اما ذهنیت ما از موفقیت، در همان مرحلهٔ اول نشان میدهد که باید برای زندگی بهتر و جبران شکستهای گذشته، از لحظهٔ حال لذت ببریم و توان ساختن آیندهای بهتر را در خودمان پرورش بدهیم. بنابراین وقتی برای خرید کتاب، سراغ کتابی مثل «تسلیبخشیهای فلسفه» میرویم، میتوانیم به نویسندهٔ آن اعتماد کنیم؛ چون این کتاب از بین اینهمه متفکر تاریک و وحشتناک، فقط به سراغ شش نفر از فیلسوفهایی میرود که میتوانند با عقایدشان، به زندگی عادی ما مردم کمک کنند. این شش فیلسوف را احتمالاً همه میشناسیم:
- سقراط از اعتماد به نفس واقعی و نترسیدن از مواجهه با مخالفهای دیگران میگوید؛
- اپیکور یادمان میدهد که چطور ذهنمان را پرورش دهیم تا از سادهترین سبک زندگی و همزیستی با دوستان واقعی، بیشترین لذت را ببریم؛
- زندگی سنکا سرلوحهای برای یادگیری بردباری و مواجهه با شکست است؛
- مونتنی، بیتعارف از ناتوانیهای فیزیکی و وجودی انسان میگوید؛
- شوپنهاور قانعمان میکند که رنج عشق قابل جایگزینی و بهبود است؛
- و نیچه به دردها و تنهایی ما، معنایی میبخشد که در زندگی روزمره هم کاربرد دارد.
موضوعات کتاب تسلیبخشیهای فلسفه
همانطور که اشاره کردیم، بخشهایی از فلسفه که در زندگی روزمرهٔ ما میتواند استفادهٔ مثبت داشته باشد، در این کتاب شرح داده شده است. ترجمهٔ تخصصی عرفان ثابتی، که پیش از این کتابهایی مثل «تأملات، هنر همیشه برحق بودن، چرندیات پستمدرن و آمریکا» را به فارسی بازگردانی کرده، در اینجا نیز باعث این شده که تقریباً در خوانش کتاب به هیچ مشکلی بر نخوریم و اگر کوچکترین موردی وجود داشت، میتوانید از راهنماییهای کتاب در پاورقی و بخش منابع استفاده کنیم. نشر ققنوس چاپ و انتشار این کتاب را به عهده داشته است. از نظر دو باتن این شش مبحث در زندگی ما تأثیراتی ناآگاه و کوچک دارند، اما در عمل، در قالب تصمیمات و اتفاقات مهم پدیدار میشوند. در اینجا خلاصهای از هر فصل را باهم مرور میکنیم:
مواجهه با عدم محبوبیت
سقراط در آتنِ ۴۰۰ سال پیش از میلاد، یعنی مهد تمدن و دموکراسی، به جرم دعوت کردن دیگران به تفکر و زندگی هوشمند، به مرگ محکوم میشود. او تمام دفاعیاتی را که نیاز است، در ذهن خود دارد؛ اما میداند که مرگ او بیشتر از تبرئه یا فرارش، میتواند حقیقت را بر جامعهٔ آتن روشن کند.
مواجهه با کمپولی
اپیکور در خارج از محدودهٔ شهر، همراه دوستانش سبک زندگی جدیدی را برپا کرده بود؛ اما این شیوه برخلاف تصور عموم مردم، نه در یک قصر مجلل و غذاهای و تفریحهای شاهنشاهی، که به سادهترین شکل ممکن برقرار است. اپیکور ولع انسان برای لذتهای مادی را سیریناپذیر میداند و خوشبختی را در یک رویهٔ واحد برای زندگی میبیند؛ که تشکیل میشود از بهترین دوستان، شغلی بدون رئیس و مرئوس (مثل کشت چند نوع گیاه که خود اپیکور به آن مشغول بود)، غذاهایی ساده و گپوگفت هر روزه؛ به همین سادگی!
مواجهه با ناکامی
سنکا معلم یکی از بزرگترین غارتگران دنیا بود؛ نرون. او نزدیکترین اطرافیانش را کشت و حتی به مادر خودش هم رحم نکرد، و حالا نوبت معلم فیلسوفش بود که از صفحهٔ روزگار محو شود. سنکا نمیتوانست دربرابر این مرگ وحشتناک بایستد، اگر به تفکری درست دربارهٔ واقعیت و ناکامی نرسیده بود. او عقیده داشت واقعیت مثل یک دیوار پابرجا در برابر ماست و «وظیفهٔ فلسفه این است که نرمترین فرود ممکن را برای مواجههٔ آرزوهای ما با دیوار انعطافناپذیر واقعیت، مهیّا کند. »
مواجهه با ناتوانی و نابسندگی
مونتنی، که یکی از فلاسفهٔ تجربهگرای بزرگ بود و واقعیت را به هر چیز دیگری ترجیح میداد، این سؤال را مطرح کرد که انسان دقیقاً چه برتری به حیوانات دارد؟! او با نگاه به شباهتهای زندگی انسانها و غریزهای که در حیوانات وجود دارد، به این نتیجه رسید که میتوانیم به خودمان آنقدرها هم سخت نگیریم و حقایق را بپذیریم؛ البته بدون اینکه انسان بودنمان زیر سوال برود! او با سفر به مناطق مختلفی از اروپا، این طرز فکر را گسترش داد که باید دید مقدسگونه را کنار گذاشت و انسان را با نگاه واقعگرایانهتر شناخت.
مواجهه با قلب شکسته
آرتور شوپنهاور شاید شخصیتی تلخ و خودخواه داشته باشد، اما دل پاکی هم داشته است! او از نوجوانی بسیار باهوش و مغرور بود و رنجها و ناکامیهای زیادی که در زندگی عاطفی و خانوادگیاش داشت، همهچیز را در نگاه او پست و حقیر کرده بود. شوپنهاور نتوانست در زندگی خودش لذت و شادی واقعی را بیافریند، اما فلسفهاش آنقدر گسترده و عمیق است که مکاتبی مثل وجودگرایی (اگزیستانسیالیسم) به کمک او رشد کردند و از جمله کسانی بود که در شکلگیری روانشناسی مدرن در تحقیقات فروید، نقش اساسی داشت.
مواجهه با سختیها
فردریش نیچه بیشتر از هر چیز به روحیهٔ شاعرانهاش مشهور است؛ و رنجهایی که از سردردها و تشنجهای وخیمش میبرد. او در زمانهای زندگی میکرد که مدرنیته تازه درحال پا گرفتن بود و عقاید مذهبی، میطلبید که فیلسوفی مثل او، اینگونه قاطع و سخت دنیای ماورا را تکذیب کند و تعریف جدیدی از معنویات و منجی را، در زندگی زمینی انسان و شخصیت ابرانسان، ارائه دهد. در این بخش نیچه به ما یاد میدهد که با درس گرفتن از رنجهایمان، پذیرای آنها باشیم. برای مطالعهٔ کاملتر دربارهٔ این شش فیلسوف و عقایدی که در این کتاب از آنها مطرح شده، میتوانید مطلب «آشنایی با کتاب تسلیبخشیهای فلسفه» را در مجلهٔ کتابچی مطالعه نمایید.
دربارهٔ آلن دو باتن، نویسندهٔ تسلیبخش
تمام فیلسوفهایی که از آنها حرف زدیم، اشخاص بزرگی بودهاند. اما مشکل ما در اینجاست که نمیتوانیم جملات سنگین و استنتاجهای فسلفی و اصول منطقی کتابهای آنان را بفهمیم، نه اینکه با آنها مخالف باشیم. هزاران سال پیش آدمهایی پیدا میشدند که برای پیدا کردن جواب سوالهایشان، سالها وقت میگذاشتند و به نقاط دوردست دنیا سفر میکردند. مثلاً پزشکی که برای پیدا کردن درمان یک بیماری سرسخت، به بیابانهای آفریقا و کوههای مغولستان سفر میکرد، آن دارو را به دید یک گنجینه نگاه میکرد! چون ارزش آن را میشناخت و برایش واقعاً زحمت کشیده بود؛ و تازه در مسیر رسیدن به آن، صدها تجربهٔ جدید هم به دست آورده بود. اما الان که ما میتوانیم با یک جستوجو ساده، هزاران مقاله را در گوگل بخوانیم، دیگر جستجو کردن لذتی ندارد! پس نیاز داریم که افرادی از یک جامعهٔ مشترک، عقاید فلاسفه را برایمان با زبان امروزی شرح بدهد. آلن دو باتن در «تسلیبخشیهای فلسفه» هرگز از موضوع بحث خارج نمیشود و هر چیزی که مینویسد به مفهوم اصلی همان فصل برمیگردد؛ اما افرادی که کتاب او را تهیه کرده بودند، از توضیحات کاملی که در کتاب برای تشکیل یک ذهنیت مشترک از موضوع وجود داشت، لذت میبرند. این باعث شده مخاطبان بهتر از هر کتاب فسلفی دیگری حرفهای او را بفهمند و وقتی آن را در زندگی بهکار گرفتند، به دیگران هم معرفیاش کنند. آلن دو باتن متولد سال ۱۹۶۹ در سوییس است و در حال حاضر در بریتانیا زندگی میکند. او به عنوان نمایندهای تحصیلکرده از نسلی که مورد فشارهای مذهب و تنگناهای اجتماعی قرار گرفتهاند، توانسته آسیبشناسی درستی را از مشکلات عصر حاضر در قالب معضلاتی فلسفی ارائه کند. بنابراین از اولین کتابش، یعنی «جستارهایی در باب عشق» که او را به شهرت رساند، تا همین تسلیبخشیها و آثار دیگرش، همیشه تلاش کرده تا مردم عادی را مخاطب حرفهای خود قرار دهد. او در سال ۲۰۰۸ با همکاری چند نفر از دوستانش مؤسسهٔ «مدرسهٔ زندگی» را بنیانگذاری کرد؛ مجموعهای از مؤسسات آموزشی که در چندین کشور اروپایی فعالیت میکند و هدفش آموزش در راستای بهرهگیری در زندگی واقعیست. دوباتن با قلم خواندنی و روانی که دارد، تابهحال آثار داستانی و غیرداستانی متعددی را منتشر کرده که از بین آنها میتوانیم معنای زندگی، سیر عشق، اضطراب موقعیت و خودشناسی را نام ببریم.
جملاتی از کتاب تسلیبخشیهای فلسفه
سقراط دربرابر عدم محبوبیت و محکوم شدن از طرف حکومت، متزلزل نشد. او به سبب گله و شکایت دیگران از افکار خود دست برنداشت. علاوه بر این، اعتماد به نفس او ناشی از امری زرفتر از تندخویی و شجاعت احمقانه بود. این اعتماد به نفس ریشه در فلسفه داشت. فلسفه به سقراط عقایدی داده بود که میتوانست در هنگام رویایی با مخالف دیگران، به این باورها اعتمادی عقلانی، و نه هیستریک، داشته باشد.
ممکن است جستجوی ما برای به دست آوردن پول، هیچ دلیل مهمتری از تضمین احترام و توجه مردمی نداشته باشد که در غیر این صورت به ما خیره خواهند شد و چپچپ نگاهمان خواهند کرد. اپیکور، با تشخیص نیاز بنیادین ما، دریافت که قلیلی دوستان واقعی میتوانند عشق و احترامی به ما ارزانی دارند که ممکن است حتی ثروت قادر به تأمین آن نباشد.
سنکا در طول زندگیاش با مصیبهای بینظیری در اطرافش روبهرو شده بود. زمینلرزهها پومپئی را ویران کرده بودند؛ امپراتوری روم و مردمش اسیر نرون و پیش از او کالیگولا، یا مطابق توصیف درستترش سوئتونیوس، اسیر «هیولا» شده بودند، هیولایی که یکبار با عصبانیت فریاد برآورد: «ایکاش همهٔ شما رومیها فقط یک گردن داشتید! »
پذیرفتن چیزی غیرضروری به عنوان امری ضروری، همان اندازه غیرعاقلانه است که طغیان علیه چیزی ضروری. با پذیرش امر غیرضروری و انکار امر ممکن، همان اندازه میتوان به سادگی گمراه شد که انکار امر ضروری و طلب امر غیرممکن. این بر عهدهٔ عقل است که میان این امور تمایز گذارد.
معمولیترین حیوان مزرعه میتواند بدون هیچ تلاشی از وارستگی فلسفی خردمندترین حکیمان دوران باستان، پیشی بگیرد! فیلسوف یونانی، پورون، یک بار در کشتی با طوفان سهمگینی روبهرو شد. همهٔ مسافران هراسان شدند زیرا میترسیدند که امواج خشمگین، کشتی شکنندهٔ آنها را درهم بشکند. ولی یک مسافر متانت خود را از دست نداد و آرام در گوشهای نشست درحالیکه سیمایی آرام داشت. او یک خوک بود.
همه میکوشند تا از طریق فرد دیگری ضعفها، عیبها و انحرافات خود از حالت آرمانی را برطرف کنند، تا مبادا اینها در کودکی که به دنیا میآید تداوم یابند یا حتی به صورت نابههنجاریهای کاملی درآید.
آنچه سوای غذا و آب و هوا، به تغییر دیدگاه نیچه کمک کرد، تأمل او در باب معدود افرادی در سراسر تاریخ بود که به نظر میرسید زندگی رضایتبخش را واقعاً شناخته بودند؛ افرادی که منصفانه میشد آنها را ابرمرد -یکی از مناقشهانگیزترین اصطلاحات نیچه- شمرد.
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | تسلیبخشیهای فلسفه |
---|---|
ژانر | فلسفه، غیرداستانی، خودیاری |
تعداد صفحه | ۳۰۴ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
وزن | ۲۹۶ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۳۱۱۴۷۹۴ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
همهٔ ما در زندگی به مسایل و مشکلاتی برمیخوریم که نیاز داریم کسی ما را یاری کند تا بتوانیم بر آن مشکلات پیروز شویم یا دستکم آنها را تا حدودی مهار کنیم. اما چگونه میتوانیم آن نفر را پیدا کنیم؟ کتاب تسلیبخشیهای فلسفه برای ما نقش همان نفر را بازی کند که میتواند کمک خوبی برای غلبه یافتن بر مشکلاتمان باشد. کتابی که در شش بخش تقسیم شده است و خواندن این شش بخش میتواند برای زندگی ما مثبت و سازنده باشد: ۱– تسلیبخشی در مواجهه با عدم محبوبیت۲– تسلیبخشی در مواجهه با کمپولی۳– تسلیبخشی در مواجهه با ناکامی۴– تسلیبخشی در مواجهه با ناتوانی۵– تسلیبخشیی قلب شکسته۶– تسلیبخشی در مواجهه با سختیها. آلن دوباتن نویسنده کتاب، موضوع هر یک از بخشها را به خوبی و با زبان ساده توضیح میدهد و در هر یک از بخشها از موضوع اصلی خارج نمیشود و به اصطلاح به جادهخاکی نمیزند و همین باعث میشود خواندن کتاب برای ما لذتبخش باشد.