
داستایوفسکی نویسندهایست که بدون حضور او بین نامهای مشهور ادبیات جهان، هر لیستی ناقص میماند. او داستانهایی را روایت میکند که نه در ظاهر شبیه آثار پیش از خودش است و نه در باطن که برای قشری از افراد جامعه، حرفهای مهم زیادی برای گفتن دارد. احتمالاً داستایوفسکی را با کتابهایی میشناسید که در لیست صد کتاب ضروری برای تمام کتابخوانهاست؛ اما جالب است بدانید داستایوفسکی بیش از سه دهه از زندگیاش را به طور تماموقت به نویسندگی اختصاص داد و داستانها و رمانهای کوتاه بیشماری نوشت. داستایوفسکی نویسندهای بود که توانست دغدغههای شخصی و انسانیاش را با سطح جامعه یکپارچه کند و با فهم واقعی مردمی که در اطرافش میزیستند، به شناختی درست و قاعدهمند از وجود خودش برسد. به همین دلیل بود که حوزهٔ فعالیت او فقط در رئالیسم بود تا واقعیت عینی در زندگی انسانهای اطرافش ر ببیند و همانطور که در این کتاب، یعنی «بانوی میزبان» میخوانیم، نتیجههای خلوت و تنهاییاش را هم با رفتار و گفتار همین مردم بسنجد. قصههایی که داستایوفسکی میگوید در فضای واقعی داستان کند و فرسودهاند، اما او ما را به داخل جریان افکار و عواطف و احساسات ناشناختهٔ شخصیتهای داستانش میبرد و آنقدر در این کار موفق است، که هر اثرش یک کلاس درس روانشناسیست. به واسطهٔ همین پرداختن به عناصر خیال و انتزاع در بستری که با دنیای واقعی اطرافمان مطابق است، او به ساختاری در نگارش دست پیدا کرده که مرزهای ادبی را نامحسوس میشکند و خواننده را وادار میکند ناآگاه به همذاتپنداری با شخصیت برسد. در کتاب «بانوی میزبان» که توسط نشر ماهی منتشر شده، داستان تحول یکی از همین انسانهای گوشهگیری را میخوانیم در خرابههای جهان داستایوفسکی، درحال طی کردن مسیری بیگانه از جامعهشان هستند؛ و لذت خواندن این داستان با ترجمهٔ استادانهٔ سروش حبیبی، دوچندان شده است. برای آشنایی با داستان کتاب بانوی میزبان و خرید اینترنتی این کتاب، به ادامهٔ متن توجه کنید.
داستان کتاب بانوی میزبان
اُردینُف جوانیست که از خانهای در محلهای قدیمی در سنپترزبورگ، اتاق کوچک و نموری را برای سکونت خود اجاره کرده است. ابتدای داستان مصادف با نقل مکان صاحبخانهٔ او به شهری دیگر است و اردینف هم به ناچار، برای پیدا کردن خانهای به بضاعت خودش، به پرسه در کوچه و خیابان میافتد. یکی پس از دیگری کوچهها را طی میکند و هرچه میگذرد توجهش به چیز تازه و حیرتانگیزی بیشتر جلب میشود. او سالها مثل کسی که در تاریکی مانده و باور کرده نابیناست، خودش را از هر جنبندهای در جهان بیرون عملاً جدا کرده بود و حالا ناگهان چشمش را به خورشید دوخته است. دیدن مردم برایش تعجببرانگیز است و جهان آنقدر برایش تاگی دارد که فرصت هیچ واکنشی ندارد. در تماشای همین رفت و آمدهاست که ابتدا شور و امید تازهای از دیدن انسانهایی تازه در دلش روشن میشود، و اما بعد در برخورد با همین انسانها، به یاد یأس و تاریکی عمیق درونش میافتد؛ اینکه از ابتدا هم رفتار زننده و توهینآمیز همین انسانها بود که بار افکار تلخ و آزادهنده را برایش سنگینتر میکرد. به سراغ ارثیها میرود که زمانی برایش مانده بود و وقتی میبیند مقدار واقعاً ناچیزی از آن باقی مانده، ناامید و بیتفاوت، خودش را به دست سنگینی غریبی میسپارد که کنترلش را در دست گرفته. در همین به گوشهٔ کلیسایی پناه میبرد که زن زیبایی در محراب آن، درحال گریه است و این بار، اردینف بیاراده به دنبال آن زن و پیرمرد همراهش میرود…
دربارهٔ فئودور داستایوفسکی
به عنوان یکی از افراد شاخصی که به ادبیات روسیه شخصیت دادهاند، داستایوفسکی نویسندهای با سبک منحصربهفرد و نگارشی گیراست که هم خوانندگان را به وجود میآورد و تحسین منتقدین و پژوهشگران ادبی را برمیانگیزد. داستانهای او برای اولین بار، انسان را نه از دیدگاه یک سوم شخص روایت میکند؛ اما سومشخصی که واقعاً دانای مطلق است. راوی داستانهای او کسی که از همهچیز خبر دارد و برای شرح دادن مسائلی که در بیرون نمود ظاهری ندارند، به خلق روشی جدید دست میزند. این روش، یعنی موشکافی شخصیتها برای فهمیدن دلیل و انگیزهٔ رفتار آنها، زمینهساز شیوهای تازه شد که امروز از آن با عنوان روانشناسی و روانکاوی یاد میکنیم. او با همین شیوهٔ روایت و نگاه بدیع، در شکلگیری مکتب فلسفی وجودگرایی یا «اگزیستانسیالیسم(existentialism)» و مکتب هنری فراواقعگرایی یا «سوررئالیسم(surrealism)» نقشی بنیادی داشت. آثاری که امروزه داستایوفسکی را در جهان به شهرت رسانده شامل «جنایت و مکافات، ابله، برادران کارامازوف، شیاطین، قمارباز، یادداشتهای زیرزمینی و همزاد» هستند.
محصولات مشابه
مشخصات محصول
مشخصات محصول
نظرات کاربران(0)
مرتب سازی براساس:
۵.۰
پرسش و پاسخ (0)