لیست چاپهای دیگر
(۱۵)معرفی و بررسی کتاب جنایت و مکافات
خواندن رمانهای حجیم و طولانی، واقعاً کار هرکسی نیست! حتی هر کتابخوانی هم آنقدرها مشتاق نیست که یک کتاب هزار صفحهای بخرد، چون باید مدت زیادی را برای خواندنش صرف کند و در متن کتاب هم، با اطنابهای زیادی روبهرو میشود. از دورهای که ادبیات با مدرنیته همراه شد و داستانها سر و شکل جدیدی به خود گرفتند، رمانها هم کوتاهتر شدند و داستانهای کوتاه پا به عرصه گذاشتند. اما تا پیش از این دوره نویسندگان معدودی بودند که میتوانستند داستانهایی با حجم زیاد بنویسند و با این وجود کتابهایشان در صدر آثار ادبی قرار بگیرد؛ و داستایوفسکی یکی از آنهاست. در روسیهٔ قرن هجدهم که وضعیت سیاسی کشور در تنش بود و ادبیات هم رویّهای تهاجمی به خود گرفته بود، داستایوفسکی نوشتن را آغاز کرد و به نویسندهای تبدیل شد که تا امروز، در بخشهای مختلفی از ادبیات و هنر، جزو شخصیتهای پیشرو محسوب میشود. داستایوفسکی در طول زندگیاش کتابهای زیادی نوشت؛ اما احتمالاً او را با کتاب «جنایت و مکافات» میشناسید. ادبیات تا پیش از این زمینهای بود که نویسندگان در آن فلسفه و مذهب را در سطوح مختلف بهکار میگرفتند. اما داستایوفسکی اولین کسی بود که روانشناسی را به رماننویسی آورد و توانست با سبک ویژهای که در شخصیتپردازی داشت، تحلیلهای عمیق و بینظیری را دربارهٔ روان انسانی ارائه کند. جنایت و مکافات دربارهٔ انگیزههای مخفی و سرکش انسان است که همهجا دنبالش میکند و نمیشود از دست وسوسههایش در امان بود؛ همان چیزی که در فرهنگهای گذشته و مذاهب به عنوان شیطان از آن یاد میشد. این رمان دربارهٔ انسانیست که نمیتواند جلوی خشم و جنونش را بگیرد و این هیجاناتِ بهظاهر فروکشکرده، در جایی از زندگیاش منجر به جنایت میشود. دنیایی که داستایوفسکی خلق میکند، آنقدر ترسناک و در عین حال بدیع است، که جریان تازهای را در سبک رئالیسم ادبی به وجود آورد و مهمتر از آن، منابع الهام اصیلی برای دانشمندی به نام زیگموند فروید شد. موشکافی از انگیزههای مخفی که هرگز از بین نمیرود و معمولاً خود انسان از آن بیخبر است، درکنار توصیفات دقیق و چینش درستی که نویسنده از اعمال یک انسان خاطی به دست میدهد، زمینهساز رشتهای از علم مدرن شد که امروزه یکی از گستردهترین علوم شناختی محسوب میشود و پلی بین علوم طبیعی و فلسفه است. برای آشنایی بیشتر و خرید اینترنتی کتاب «جنایت و مکافات» با ما در این مطلب همراه باشید.
داستان و مضمون کتاب جنایت و مکافات
داستان دربارهٔ جوانی به نام راسکلنیکف است که در یک اتاق نمور در سنپترزبورگ زندگی میکند. او مردی باهوش، اما فقیر و عصبیست که با خودش حرف میزند و همیشه فکر ارتکاب یک جنایت را در سرش میپروراند؛ اما هنوز مشخص نیست این جنایت چیست. راسکلنیکف عقیده دارد که بعضی از انسانها از دیگران برتر هستند و این برتری به آنها اجازه میدهد تا به دیگران سلطه داشته باشند. یکی از همین شبها او در میخانهای با مردی همصحبت میشود که میگوید کارش را رها کرده و بهخاطر بدهیهایی که در قمار بالا آورده، خجالت میکشد به خانه برگردد. از طرفی خانوادهٔ راسکلنیکف از لحاظ روانی نامتعادل است و وقتی میفهمد که مادر و خواهرش قرار است به سنپترزبورگ بیایند، دچار حال روحی بدی میشود. یک روز وقتی در میخانه مشغول نوشیدن است و میشنود که یک نفر میگوید که کاش صاحبخانهٔ او، آلیونا ایوانووا، مرده بود. این حرف باعث میشود که راسکلنیکف به یاد فقر مادیاش بیفتد و تصمیم میگیرد که برای دزدی از صاحبخانهاش مخفیانه به خانهٔ او برود. راسکلنیکف به خانهٔ پیرزن میرود و در خونسردی او را میکشد؛ هرچند بیپولی و انتقام به خاطر اجارهٔ زیاد جزو دلایل این قتل است، اما انگیزهٔ اصلی راسکلنیکف از این قتل خودشیفتگیست. پس از این حادثه زندگی او دگرگون میشود؛ کابوس میبیند، آشفتگی روانیاش دوچندان میشود و نمیتواند کنترل هیجان و خشمش را به دست بگیرد. از اینجا داستایوفسکی شخصیت راسکلنیف را در برخورد با وقایع دیگر اجتماع و روابط انسانها به تصویر میکشد. مسئلهٔ ازدواج، عشق، دوستی و تعهد در متن داستان به چالش کشیده میشود و دیدگاه روانشناختی نویسنده، نشان میدهد که انسانها چطور درونیات خود را در پشتپردهای از حرفهایشان بروز میدهند. شخصیتهای داستان تلاش میکنند تا در مواجهه با راسکلنیکف حمایتگر باشند و روبهرویی با مسئلهٔ مرگ و مسئولیت، وجدان او را آزار میدهد. حالا راسکلنیکف باید انتخاب کند؛ یا با گناهی که کرده زندگی کند و آن را جایی در اعماق ذهنش به فراموشی بسپارد، یا اینکه به جنایتی که کرده اعتراف کند و مکافات آن را بپذیرد. برای مطالعهٔ بیشتر دربارهٔ رمان جنایت و مکافات پیشنهاد میشود مطلب «نیمنگاهی به رمان جنایت و مکافات اثر فئودور داستایوفسکی» را در مجلهٔ کتابچی مطالعه نمایید.
دربارهٔ فئودور داستایوفسکی
فئودور میخاییلوویچ داستایوفسکی در سال ۱۸۲۱ در مسکو به دنیا آمد. پدر او یک پزشک بود و مادرش فرزند یک تاجر؛ اما شخصیت فئودور به هیچکدام از آنها شبیه نبود. او از کودکی درونگرا و منزوی بود و زمانی که به ارتش پیوست، تازه آغاز دردسرهایش بود. او و برادرش در نوجوانی به مدرسهای شبانهروزی منتقل شدند؛ در همین دوران بود که ابتدا مادرش را از دست دداد و چند سال بعد پدرش فوت کرد. در ۱۷ سالگی وارد دانشکدهٔ مهندسی ارتش شد و در ۳۲ سالگی با فارغالتحصیل شدن از آن، در وزارت جنگ صاحب یک شغل دولتی شد. در این دوران از بازماندههای میراث پدری استفاده میکرد و زمانی که این ثروت به پایان رسید، از شغلش استفعا داد و به ترجمه روی آورد؛ به عنوان اولین اثرش کتاب «اوژنی گرانده» اثر «اونوره دیبالزاک» را به روسی ترجمه کرد. سال بعد با نگارش رمان کوتاه«بیچارگان» توانست به محفل نویسندگان رادیکال ادبی راه پیدا کند؛ هرچند در این محفل شهرت خوبی پیدا کرد و زمان «همزاد» را هم در همین دوره نوشت، اما توسط پلیس مخفی حکومت دستگیر شد. داستایوفسکی حکم اعدام گرفت، اما بعد این حکم به ۱۰ سال زندان و کار اجباری سخت در سیبری تغییر کرد. او از نظر جسمانی و روحی بسیار ضعیف بود و وقتی به زندان رفت، بیماری صرع و تشنجهای شدید هم به دردهایش اضافه شد. شاید زندگی او را خیلی سخت تصور کنیم، اما خود داستایوفسکی تمام این رنجها را لازمهٔ رشد معنویاش میدانست. شاید اگر این سختیها سر راه او قرار نمیگرفت و زندگی انقدر برایش تلخ نمیشد، امروزه روز او را به عنوان یکی از بزرگان مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم نمیدانستند و مکتب سوررئالیسم با الهام از آثارش پا نمیگرفت! بعد از گذراندن تبعید او به وطنش برگشت و با حکم پادشاه، توانست به محفل نویسندگان راه پیدا کند. سالهای پایانی زمانی بود که بخت به فئودور روی آورد؛ ازدواج کرد، صاحب فرزند شد و شاهکارهای بزرگش را نگارش کرد. کتابهایی مثل «جنایت و مکافات»، «شیاطین»، «برادران کارامازوف»، «قمارباز»، «ابله»، «ناشناس»، «همیشه شوهر»، «یک اتفاق مسخره» و «جوان خام» محصول این دورهٔ پربار زندگی فئودور داستایوفسکی بزرگ هستند. برای مطالعهٔ بیشتر میتوانید در مطلب «سیری در زندگی و برترین آثار فئودور داستایوفسکی» در مجلهٔ کتابچی به طور جامع دربارهٔ این نویسندهٔ بزرگ روسیه مطالعه نمایید.
عقاید داستایوفسکی و فلسفهٔ جنایت و مکافات
داستایوفسکی در تمام زندگیاش تلاش میکرد تا به معنی واقعی کلمه یک روشنفکر باشد. او عقیده داشت خوبی و بدی دو مقولهٔ منفک و جدا از هم نیستند و برای همین ادبیات را انتخاب کرد تا هرچقدر که نیاز است بنویسد و روان انسان را تا جای ممکن بکاود؛ تا جایی که به سرحد تصمیمات لحظهای، اخلاق و انتخاب کردن برسد. او حرفهایی را میگفت که تا پیش از آن کسی به آنها فکر نکرده بود یا جسارت به زبان آوردنشان را نداشت. برای دستیابی به یک شناخت واقعی و فردی از ایدئولوژی کلی او، راهی نیست که کتابهای او را بخریم و بخوانیم. اما برای فهم جایگاه او همینبس که نیچه و شوپنهاور و فروید، کتابهای داستایوفسکی را چه به طور آزاد و چه پژوهشمحور، دنبال میکردند! جنایت و مکافات اصل را در شخصیتپردازی قرار میدهد و آنقدر در این کار ماهرانه عمل میکند که توانسته خوانندگان عامه را با ماهیت واقعی جنایت روبهرو کند. احتمالاً بعد از خواندن جنایت و مکافات، نظرمان دربارهٔ جنایت تغییری نخواهد کرد؛ اما نگاه عمیق و همهجانبهٔ داستایوفسکی، باعث میشود یک جانی را با تمام بار گناهش باز هم یک انسان ببینیم، در صدور حکم برای او تکبعدی برخورد نکنیم و بدانیم که قضاوت کردن رفتار یک انسان، پیچیدهترین مسئلهٔ بشریست. هرچند شاید اگر کسانی که برای خود داستایوفسکی بیاساس حکم تبعید بریدند هم چنین دیدگاهی داشتند، الآن اثری به این عظمت را در دست نداشتیم!
ترجمهٔ جنایت و مکافات به فارسی
ما ایرانیها یکی از غنیترین و زیباترین زبانهای جهان را داریم. زبانها به نسبت تاریخ و پشتوانهٔ فرهنگی که در دل خود دارند، میتوانند بسیار پیچیدهتر از دیگر زبانها و از اساس متفاوت باشند. حالا ما ایرانیهای قرن بیستویکم که هزاران سال تغییر و تحول فرهنگی و زبانی را در صحبتهای عادیمان پنهان کردهایم، حیف است که خودمان از آن بیخبر باشیم. ما در داستاننویسی و بیشتر از آن شعر، حرفهای زیادی برای گفتن داشته و داریم و این فضای ادبی، مترجمان بسیار خوبی را هم پرورش داده است. از سمت دیگر زبان روسی هم مثل فارسی بنیان متفاوت و پیچیدهای دارد و مثل زبانهای اروپایی نیست که از لاتین ریشه گرفته باشد. در ترجمهٔ آثار روسی مترجمان زیادی را مثل سروش حبیبی، جلال آل احمد، اصغر رستگار و پرویز شهدی داریم که ترجمههایی بسیار روان و خواندنی را ارائه دادهاند؛ اما در ترجمهٔ جنایت و مکافات یک نفر بر همه مقدم است و آن هم کسی نیست جز دکتر مهری آهی. ترجمهٔ مهری آهی نزدیکترین کاری را میکند که از یک ترجمهٔ ایدهآل انتظار داریم؛ اینکه یکبهیک واژهها را به درستی ترجمه کند و در عین حال از برگرداندن مفاهیم به فارسی نیز، غافل نشود. این مسئله در کتاب جنایت و مکافات پرنگترین بازنمود را دارد، چرا که این کتاب شاید بیشتر از هر اثر دیگر داستایوفسکی، و قطعاً بیشتر از آثار بزرگانی مثل تولستوی و چخوف و گوگول و بولگاکوف، با واژههایی مدرن سروکار دارد. واژههایی که در جنایت و مکافات برای توصیف حالات و روحیات راسکلنیکف بهکار گرفته شده، کلماتی بسیار دقیق است و برای موشکافی تعارضات ذهنی و انگیزههای روانی یک روانپریش، انتظاری هم جز این نمیرود. این ترجمه پرفروشترین نسخه از بازگردانی جنایت و مکافات به فارسیست و میتوانید در مطلب «معرفی بهترین ترجمه رمان جنایت و مکافات» دربارهٔ آن مطالعهٔ کاملتری داشته باشید.
جملاتی از کتاب جنایت و مکافات
در این بخش جملات برتری را که داستایوفسکی در کتاب جنایت و مکافات بیان کرده، میخوانیم و متوجه میشویم که چرا بین مردم شایعه شده بود که داستایوفسکی ادعای پیامبری میکرده است!
همهٔ دوستانم مست هستند، اما همگی صادقاند؛ و گرچه خیلی مزخرف میگویند، و من هم میگویم؛ بالاخره حرفهایمان را به راه حقیقت خواهیم برد، چرا که ما در راه درست هستیم.
درد و رنج همیشه برای یک آگاهی بزرگ و قلبی عمیق، اجتنابناپذیرند. فکر میکنم انسانهای حقیقتاً بزرگ، باید غم بزرگی روی زمین داشته باشند.
اشتباه رفتن در راه خود بهتر از اشتباه رفتن در راه دیگران است.
هرچه شب تیرهتر، ستارگان نزدیکتر. هرچه اندوه عمیقتر، خدا نزدیکتر!
در این دنیا هیچچیز سختتر از صراحت و هیچچیز آسانتر از چاپلوسی نیست.
او رنج زیادی کشیده و هنوز از این مسئله رنج میبرد که میتوانست نظریهای بسازد، اما از اینکه جسورانه قانون را زیر پا بگذارد ناتوان بود و بنابراین او یک نابغه نیست!
ما بعضی اوقات با افرادی روبهرو میشویم، حتی افرادی کاملاً غریبه، که ما را در برخورد اول جذب میکنند، به نحوی ناگهانی، بهیکباره، پیش از اینکه حرفی زده شود.
برای باهوش عمل کردن به چیزی بیشتر از هوش نیاز است.
برداشتن یک قدم تازه، به زبان آوردن یک کلمهٔ جدید؛ این چیزیست که مردم بیشتر از همه از آن هراس دارند.
وقتی منطق شکست میخورد، شیطان به کمک میآید!
اگر هدف اصلی درست باشد، یک خطای کوچک قابل چشمپوشیست؛ یک اشتباه کوچک و صدها کردار نیک!
حتی صد شک یک مدرک نمیشود.
و هرچه بیشتر مینوشم، بیشتر حسش میکنم. دلیل نوشیدنم این نیز هست. من تلاش میکنم تا همدلی و احساس را در مشروب پیدا کنم… من مینوشم تا دوبرابر رنج بکشم!
قدرت تنها به کسی داده شده که جرأت میکند خم شود و آن را بردارد… باید جسارت آن را داشته باشی.
ترس از ظاهر اولین نشانهٔ ناتوانیست.
انسان با عادت کردن به همهچیز رشد میکند؛ موجود پست!
فقط زیستن، زیستن و زیستن! زندگی، هرچه که باشد!
- مشخصات کتاب
- نقد و بررسی
- پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب | جنایت و مکافات |
---|---|
ژانر | کلاسیک، داستانی، فلسفه |
تعداد صفحه | ۷۷۷ |
قطع | رقعی |
نوع جلد | گالینگور |
وزن | ۱۰۲۸ گرم |
شابک | ۹۷۸۹۶۴۴۸۷۰۰۲۶ |
نقد و بررسی کاربران (۱)
مرتب سازی بر اساس
جنایت و مکافات یکی از رمانهایی است که در لیست «کتابهایی برای مطالعه» اکثر کسانی که اهل کتاب و کتابخوانی هستند قرار دارد و حسی که پس از خواندن این شاهکار ادبی به مخاطب دست میدهد غالبا شگفتانگیز است. داستایوفسکی در مهمترین و شناختهشدهترین اثر خود سرگذشت جوانی به نام راسکلنیکف را روایت میکند؛ دانشجویی انصرافی فلسفه که پس از ارتکاب جنایت درگیر مکافات روحی بعد از عمل شده است؛ اتفاقی که این اثر را در دستهٔ رمانهای روانی قرار میدهد و تا حدی پیچیدگیهای تصمیم او را جلوه میبخشد که مخاطب کتاب را با بحرانی در قضاوت مواجه میکند. از نکات قابل توجه رمان جنایت و مکافات ژانر روانشناختی آن است و این از آنجایی حائز اهمیت میشود که داستایوفسکی سالها قبل از اینکه روانشناسی به عنوان یک علم مستقل تعریف شود و شروع به کار کند مانند یک روانشناسی زبده دست به خلق روحیات شخصیتهای کتابش زده است؛ راسکلنیکف را با آن درگیریهای ذهنی و گفتوگوهایی که در باب مسائل وجودی با خودش دارد خلق میکند و به او حجم باورپذیری میدهد تا جایی که عباس معروفی، خالق رمان سمفونی مردگان در اظهارنظری دربارهٔ جنایت و مکافات گفته است که اگر علم روانشناسی مدیون داستایوفسکی نباشد بدون شک مرهون راسکلنیکف است. جنایت و مکافات بارها و بارها در ایران مورد توجه ناشران قرار گرفته و همچنان قرار میگیرد و مترجمان بسیاری دست به ترجمهٔ این اثر زدهاند؛ پیشنهاد کتابچی برای مطالعهٔ این کتاب ترجمهٔ مهری آهی است که توسط نشر خوارزمی به چاپ رسیده است.