میلان کوندرا (Milan Kundera)
افسانهٔ میلان کوندرا
اگر میخواهید بهترین آثار ثبت شده در عرصهٔ ادبیات را بخوانید، باید به آثار خلق شده توسط میلان کوندرا روی بیاورید. در حقیقت، میلان کوندرا را میتوان یک همه پیشهٔ تمام عیار معرفی کرد. او نویسندهٔ داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه و مقاله است و علاوه بر آن، شعرهای مختلفی نیز سروده است. در نوشتههای او به خوبی میتوان دید که چگونه ژانرهای مختلف ادبی را با گمانهزنیهای فلسفی ترکیب کرده و در کنار آن به نقد اوضاع سیاسی جامعه کمونیستی نیز میپردازد.
او که در سال ۱۹۲۱ و در جمهوری چک به دنیا آمد، هنوز زنده و سالم است و با وجود سن زیادی که دارد، از محبوبیت جهانی برخوردار است. اگرچه با این وجود، این نویسنده توسط حکومت جمهوری چک طرد شده است و نادیده گرفته میشود. این بدون شک میتواند ما را به دورهٔ رمانتیک ببرد و به یاد شاعرانی مثل پرسی شلی بیندازد که در طول زندگی خود، توسط دولت نادیده گرفته شدند و به شهرت پس از مرگ روی آوردند. چون تصمیم گرفته بودند که نه برای حال، بلکه برای آینده بنویسند. عمده مشکل دولت جمهوری چک با میلان کوندرا، به خطر افتادن دولت کمونیستی توسط او و آثارش است.
میلان کوندرا اغلب به عنوان برترین نویسندهٔ قرن ۲۰ در اروپای مرکزی توصیف میشود. او در جمهوری چک بزرگ شد، جنگ جهانی دوم را تجربه کرد، به حزب کمونیست پیوست، در رشتهٔ ادبیات و سینما تحصیل کرد، ایدئولوژی کمونیستی را تأیید کرد اما بعداً از آن ناامید شد و سرانجام به فرانسه گریخت؛ کشوری که وی در سال ۱۹۸۱ شهروند آن شد. با این وجود، کوندرا هرگز اعتقاد قبلی خود به کمونیسم را انکار نکرد. در سال ۱۹۵۴، او شعری طولانی نوشت که «The Last May» (آخرین ماه می) نام داشت و در حقیقت، در ستایش قهرمان کمونیستی، جولیوس فوشیک سراییده شده بود.
نگاهی بر آثار نویسنده
آثار او شامل ۱۰ رمان، مجموعه داستانهای کوتاه، چهار نمایشنامه، تعداد زیادی شعر و مقاله است. با اینکه ابتدا آثارش را به زبان چک مینوشت، ولی به تدریج شروع به نوشتن در زبان فرانسه کرد. او اکنون خودش را یک نویسندهٔ فرانسوی میداند. این با توجه به تمام بیانصافیهایی که دولت چک در حقش کرده، کاملا منطقی است.
اولین کتابهایی که کوندرا به زبان فرانسه نوشت، کتاب «آهستگی» در سال ۱۹۹۴، «هویت» در سال ۱۹۹۷ و «غفلت» در سال ۲۰۰۰ بود. جالب است بدانید که او علاوه بر تمام این کتابها، کتابی با عنوان «جشن بیمعنایی» در سال ۲۰۱۳ منتشر کرده است که داستانی راجع به گروهی از دوستان پارسی زبان را روایت میکند.
یکی از مشهورترین رمانهای او «سبکی تحملناپذیر هستی» است که به انتخاب مترجم در ایران با عنوان «بار هستی» به چاپ میرسد. داستان خط به خط و فصل به فصل شامل عناصر و نمادهای مختلف است که میخواهد چیزی را نقد کند. از آنجا که کوندرا به گمانهزنی و تفسیر فلسفی مشهور است، بعد از هر پاراگراف تحلیلهای مختلف فلسفی او را نیز مشاهده میکنیم. تحلیلهایی که به هیچوجه ما را از فضا و خط داستان خارج نمیکنند. بلکه محکم تکانمان میدهند و لامپی که سالها در مغزمان خاموش بوده را روشن میکنند. کتاب بار هستی، داستان عاشقانهای است که راجع به رابطهٔ عاشقانهٔ نسبتا مریض یک زن و شوهر حرف میزند. در کنار این، به حملهٔ نیروهای شوروی به چک نیز اشاره میکند. درست پس از این حمله بود که کوندرا کشور خود را ترک کرده و به فرانسه پناه برد.
کتابهای کوندرا به بیش از چهل زبان زنده در دنیا ترجمه شده است. به همین دلیل هم در هر کجا از دنیا که بروید، عدهٔ زیادی طرفدار او هستند. جالب است بدانید که بسیاری از نویسندگان موفق از او به عنوان الهام بخش کارهایشان یاد میکنند. وی همچنین سالها به عنوان کاندیدای جایزهٔ نوبل ادبیات برگزیده شده است.
میزبانی ناخوانده
اما متاسفانه، تنها یک کشور است که نه تنها او را به عنوان یک نابغه در عرصهٔ ادبیات قبول ندارد، بلکه اصلا او را به عنوان نویسنده به رسمیت نمیشناسد. آن هم جمهوری چک است.
همانطور که خودتان هم میتوانید پیش بینی کنید، کوندرا نقد اوضاع سیاسی جمهوری چک را رها نکرد و در اکثر آثار خود، اوضاع حاکم در کشور را زیر سوال برد. به همین دلیل در سال ۱۹۷۹ دولت چک تابعیت وی را سلب کرد. در دهههای ۱۹۷۰ و ۸۰ میلادی، رمانهای مختلف او با عنوان «والس خداحافظی» و «کتاب خنده و فراموشی» به زبان فرانسه نوشته شده و در کشور فرانسه و سایر کشورها به چاپ رسید. اما دولت چک تا سال ۱۹۸۴، به کتابهای او حق چاپ و انتشار نمیداد.
کتاب خنده و فراموشی، یکی از موفقترین آثار او است که با سیاستهای زیرکانه و قلم طنز میلان کوندرا، تمایل دولت مدرن به انکار و نابودی حافظهٔ انسان و حقیقت تاریخی را نقد میکند. در نهایت نیز، کتاب «جاودانگی» او، ذات آثار هنری را به چالش میکشد.