سال 1403

نجف دریابندری

کتاب‌های نجف دریابندری

نجف دریابندری، اسطوره‌ای در ترجمه و تالیف

نجف دریابندری یکی از بزرگ‌ترین مترجمان فارسی است که چندی پیش با مرگش قلب کتاب‌خوان‌های زیادی را به درد آورد. او در شهریور سال ۱۳۰۸ در آبادان به دنیا آمد و در اردیبهشت سال ۱۳۹۹ چشم از جهان فرو بست. این نجف دریابندری بود که بزرگ‌ترین آثار انگلیسی را به زبان فارسی برگرداند و از جوانی تا دوران پیری، ما را با کتاب‌هایی چون وداع با اسلحه، رگتایم، پیرمرد و دریا و ماجراهای هاکلبری‌فین آشنا کرد. شاید بعد از او مترجم‌هایی پیدا می‌شدند که جهت ترجمهٔ این آثار اقدام کنند، ولی نثر روان او به مثابهٔ مولفی بود که این کتاب‌ها را از نو می‌نویسد و خواننده را آزار نمی‌دهد. آن دوران که هشتاد درصد مردم ایران بی‌سواد بودند، حضور چنین مترجمی حسابی خودنمایی می‌کرد. اما نکتهٔ جالبی که راجع به نجف دریابندری وجود دارد، این است که او خیلی زود تحصیل را رها کرد و مدرک تحصیلی خاصی ندارد. از آن جالب‌تر این‌که علاقهٔ بیش از حد او به زبان انگلیسی از زمانی شروع شد که در درس انگلیسی، تجدید شده بود و مجبور بود آن را مجدداً و با تمرکز و دقت بیشتری مطالعه کند.

او پس از ترک تحصیل، به عنوان منشی در شرکت نفت مشغول به کار شد و سپس به خاطر تسلط بالا در زبان انگلیسی، به کشتی‌رانی منتقل شد. اما در همان دوران، به خاطر علاقه به کتاب‌ها و مقالات فلسفی، وارد حزب توده شد و به همین دلیل نیز مدتی را در زندان سپری کرد. پس از آزادی، او ترجمهٔ آثار مختلف را به صورت جدی در انتشارات فرانکلین آغاز کرد. پس از هفده سال کار مداوم در این انتشارات و ترجمهٔ کتاب‌های نویسندگان بزرگی مثل ارنست همینگوی و مارک تواین، از آن‌جا خارج شد و به صورت مستقل به نویسندگی و ترجمه پرداخت. او در این دوره «یک گل سرخ برای امیلی»، «گوربه‌گور»، «بیلی باتگیت» و… را ترجمه کرد.

سبک مخصوص دریابندری در آثار ترجمه شده

مطمئنا با آثار ترجمه‌شدهٔ زیادی برخورد کرده‌اید که واقعا نمی‌توان آن‌ها را خواند! این آثار آن‌قدر آزار دهنده و بد ترجمه شده‌اند که یا باید از خیر خواندن آن‌ها بگذریم یا باید سراغ نسخه‌های اصلی برویم و با هزار و یک بدبختی، خودمان آن‌ها را بخوانیم. حتی با وجود مترجم‌های فوق‌العاده‌ای مثل «نجف دریابندری»، هنوز هم انتشارات‌های فارسی از این وضعیت رنج می‌برند. اما سبک نجف دریابندری، به حدی روان و سلیس است که گویی کتاب را خودش تالیف کرده. او ابتدا به کتاب عشق می‌ورزید و با آن خو می‌گرفت و سپس جهت ترجمه اقدام می‌کرد. برای مثال، نسخهٔ اصلی کتاب «وداع با اسلحه» را از ابراهیم گلستان گرفته بود و آن را هیچ‌وقت پس نداد! ؛ سپس شروع به ترجمه کرده و اثری روان و زیبا را به همان روانی و زیبایی برگرداند. در ادامه نمونه‌ای از ترجمهٔ او در کتاب رگتایم را مشاهده خواهیم کرد: «آقای مورگان، اگر من درست فهمیده باشم شما دارید دربارهٔ تناسخ ارواح صحبت می‌کنید. وقتی من بچه بودم در زندگی دچار بحران سختی شدم، پیش خودم می‌گفتم من حق دونستن این چیزایی که میدونم رو ندارم. من هم یه بچه دهاتی بودم مثل باقی بچه‌ها که کتاب مدرسه‌شون رم به زور می‌خونن. ولی طرز کار همه چیز رو می‌فهمیدم.»

کارنامهٔ نجف دریابندری

نجف دریابندری کارنامه‌ای دارد به مثابه یک لیست طولانی و تمام نشدنی. در این کارنامه او تعداد زیادی از آثار خارجی را به زبان فارسی برگردانده و حتی خودش نیز آثاری را تالیف کرده است. از نمونه‌هایی به‌جز آن‌چه قبل‌تر ذکر شد می‌توان به «بیگانه‌ای در دهکده، تاریخ سینما، چنین کنند بزرگان، معنی هنر و نمایشنامه‌های بکت» اشاره کرد. ما در ادامه شما را با سه نمونه از آثار معروف او آشنا خواهیم کرد. آثاری که ادبیات فارسی را با رمان‌های سیاسی، تاریخی-تخیلی و رمان‌های پست مدرن آشنا کرد.

رگتایم، نوشتهٔ ای. ال. دکتروف

رمانی طنز، تاریخی و تخیلی که به مثابه حماسهٔ فقرا می‌ماند. حماسه‌ای که صدای کسانی در اوایل قرن بیستم را به گوش مخاطب می‌رساند که هرگز شنیده نمی‌شد. از مهاجران یهودی، اسپانیایی و ایتالیایی گرفته تا سیاه‌پوستان مظلومی که در آمریکا، درد زیادی تحمل کردند. این داستان روند تندی دارد و با طعنه و طنز موضوعات زیادی را به چالش می‌کشد. نجف دریابندری، درست همانند نویسنده، طنز کلام را منتقل می‌کند و روند تند داستان را نیز حذف کرده است. خواندن این رمان جذاب و معروف خنده و گریه را برای شما به ارمغان می‌آورد و ذهنتان را باز می‌کند.

وداع با اسلحه، نوشتهٔ ارنست همینگ‌وی

شاید تعجب کنید که چرا همینگوی را «همینگ‌وی» می‌نویسیم. این به خاطر اعتراف صادقانه و صمیمانهٔ نجف دریابندی است. او با لحنی صمیمانه اقرار می‌کند که ابتدا همینگ‌وی را همین گوی می‌خوانده و پس از مدتی متوجه اشتباه خود می‌شود و آن را عمدا، همینگ‌وی می‌نویسد تا کسی مرتکب اشتباه او نشود. وداع با اسلحه یک داستان عاشقانه است که در فضای جنگ توصیف می‌شود. در حقیقت، این داستان نوشته شده تا اثرات جنگ روی روحیهٔ انسان را توضیح دهد و نشان دهد که جنگ برنده یا بازنده ندارد. فقط دسته‌ای از انسان‌های جنگ‌زده و ماشینی را به یادگار می‌گذارد. در این کتاب، حتی مکالمات عاشقانه نیز با یک روحیهٔ ماشینی و خشن رد و بدل می‌شود. نجف دریابندری نیز در ترجمه و حفظ این لحن خیلی خوب عمل کرده‌است.

یک گل سرخ برای امیلی

خواندن این داستان می‌تواند هر مخاطبی را گیج کند. چرا که یک خط داستانی مشخص ندارد و همه چیز در آن بهم ریخته است. حتی راوی داستان نیز مشخص نیست. این می‌تواند حتی بومی‌های انگلیسی زبان را گیج کند، چرا که داستان به سبک پست‌مدرن نوشته شده‌است و عناصر آن نسبت به داستان‌های کلاسیک، متفاوت هستند. اما نجف دریابندری، این داستان را به زیبایی ترجمه کرده و قلم نویسنده را به خوبی به مخاطب منتقل می‌کند؛ نه او را گیج می‌کند نه ابهامی باقی می‌گذارد. بلکه با نبوغ خود، همان ابهام و همان بی‌نظمی‌های هنرمندانه را به زبان فارسی برمی‌گرداند. داستان راجع به دوشیزه‌ای به اسم امیلی است که با وجود ثروت خانوادگی، رنج‌های روحی زیادی را متحمل شده و با مردی نابکار و نادرست وارد رابطه می‌شود. حالا او مرده و مردم در خانهٔ او جمع شده‌اند و راجع به او صحبت می‌کنند. داستان رفته‌رفته پیچیده‌تر می‌شود و مسائل مختلفی نیز بازگو می‌گردد تا اینکه بالاخره در آخر داستان، پازل موضوعی آن تکمیل گردد.  

 

کتاب‌های پرفروش نجف دریابندری

کتاب‌های جدید نجف دریابندری