سال 1403
موجود
کتاب صد سال تنهایی
کد کالا: ۱۱۰۷۶

صد سال تنهایی

ناشر:

آریابان

قیمت: ۲۵۰,۰۰۰ ۲۲۵,۰۰۰ تومان ۱۰% تخفیف
(۴.۷ از مجموع ۶ نظر)

لیست چاپ‌های دیگر

(۲۳)

معرفی کتاب

«صد سال تنهایی» یکی از پرفروش‌ترین و پرخواننده‌ترین رمان‌های دنیا، در سال ۱۹۶۷ میلادی منتشر شد. «گابریل گارسیا مارکز» با نگارش این اثر به یک افسانهٔ رمان‌نویسی در سطح جهانی تبدیل شد و مضامین جادویی و اسرارآمیزی که در داستانش به‌کار برده‌است، نیز افسانه بودنش را دوچندان می‌کند. مارکز در شاهکار خود از فضای جنگلی روستاهای کوچک کلمبیا بهره می‌گیرد و سنت‌های خرافی را که از کودکی با تجربیات و افکارش عجین شده، به ابعاد جدیدی از قصه تبدیل می‌کند.

موضوع رمان صد سال تنهایی

صحنهٔ اعدام شخصیت اول داستان، سرهنگ «آئورلیانو بوئندیا»، اولین صحنه‌ای است که خواننده را با داستان روبه‌رو می‌کند. اولین برخوردی که مخاطب با این رمان دارد غافل‌گیری است؛ پدیده‌ای که در پیچیدگی‌های داستانی و فضای قابل لمس داستان، بارها به آن برمی‌خوریم. سرهنگ پای جوخهٔ اعدام ایستاده و خاطراتش مثل یک قطار از جلوی چشمش می‌گذرد. داستان دربارهٔ شش نسل از خانوادهٔ بوئندیا است؛ نسل کولی‌هایی که محکوم به تنهایی‌اند و با کوچ کردن به منطقه‌ای –خیالی- به نام موکوندو، این روستای جادویی را محل زندگی خود قرار می‌دهند. سرهنگ به همراه همسرش «اورسولا ایگوآران» در ابتدا شگفتی‌ها و جادوی نهفته در این محل را کشف می‌کنند، اما در گذر زمان و گسترش ارتباطات با فرهنگ‌ها و تمدن‌های دیگر، این نیروی فراطبیعی فروکش می‌کند. فرهنگ ویژه‌ای که تعامل بین شخصیت‌های این رمان را باعث می‌شود، عموماً برگرفته از حقایقی عینی است که مارکز جوان از وطنش دیده‌است. در بعضی بخش‌های رمان حتی وقایع تاریخی، با جزئیاتی بسیار نزدیک به ماجرا، بازسازی شده و با قلم جادویی گابریل در دل داستان گنجانده شده‌است؛ فجایعی مثل کشتار کارگران معترض به دست دولت و انکار آن. در کنار این‌ها مارکز با سبکی میانه‌رو، خیالات فراطبیعی خود را هم می‌گنجاند. او رفتار جادویی طبیعت آن منطقه با کولی‌ها را حاصل افکار و زمینه‌های فکری خود آن‌ها توصیف می‌کند و در امر پیوند دادن واقعیت و جادو، طبق گفتهٔ خود موفقیتش را مدیون زمان‌هایی است که در کودکی پای قصه‌های مادربزرگ می‌نشسته‌است! تا جایی که حتی شیوهٔ روایت‌گری مارکز، هم با الهام از همان قصه‌ها شکل گرفته‌است. برای این‌که دید شفاف‌تری از فضای کلّی، منطق داستانی و شیوهٔ روایت‌گری مارکز در این رمان، پیدا کنید، پیشنهاد می‌کنیم مطلب «صد سال تنهایی؛ رمان‌ترین رمان» را در وبلاگ کتابچی با جزئیات و توضیحات بیشتر بخوانید.

زندگی جادویی گابریل گارسیا مارکز

مارکز از آن شخصیت‌های محبوب و مردمی بود که از سراسر دنیا، مردم به بهانهٔ کتاب‌هایش، به ملاقاتش می‌آمدند. شخصیت او طوری محبوب بود که مردم کلمبیا او را گابیتو -نوعی اسم تحبیب- خطاب می‌کردند و پس از مرگش در سال ۲۰۱۴، طوفان توییتری و اینستاگرامی و نقل قول از رمان‌های گابیتو و عکس او روی پروفایل‌ها، تا مدت‌ها ادامه داشت. زمینهٔ اسرارآمیز داستان صد سال تنهایی شخصیت خود او را هم به‌شکل عجیبی -محبوب‌ترین مرد سال کلمبیا- به اقشار مختلف نزدیک کرده‌بود. کسی نمی‌داند چه جرقه‌ای در ذهن گابریل روشن شد که سفر خانوادگی را لغو کرد و پانزده ماه خانه‌نشینی را به جان خرید تا شبکهٔ تودرتوی خانوادهٔ بوئندیا را با جریان افکارش به یک خط داستانی تبدیل کند؛ اما همین‌قدر کافی است که می‌دانیم اواخر عمرش را، مثل شخصیت‌های داستانش در تنهایی و فراموشی، سپری کرد. همین بود که در ۴۰ سالگی اثری را نوشت که پرفروش‌ترین رمان تاریخ کلمبیا، پرمخاطب‌ترین رمان قرن بیستم و جزو محبوب‌ترین رمان‌های تاریخ ادبیات جهان است. اما شاخصهٔ اصلی این شاهکار نقطهٔ اوجی بود که در رئالیسم جادویی‌اش به آن رسید. گابیتو، سبکی را که پیش از او نوابغ چیره‌دستی مانند «میخاییل بولگاکف» به شاهکاری مثل «مرشد و مارگاریتا» رسانده بودند، دوباره به دست گرفت، چشم‌هایش را بست و از نو ساخت. ثمرهٔ کارهای او کتابی شد که ۸ هزار مخاطب اولیه‌اش را در همان هفتهٔ اول پیدا کرد و طی یک سال، از اسپانیولی مهمان بیشتر از ۲۰ اقلیم دیگر هم شد. در این سال‌ها بیش از ۳۰ میلیون نسخهٔ صد سال تنهایی به فروش رفته‌است.

درون‌مایه و نمادها در رمان صد سال تنهایی

یکی از دلایل توفیق بی‌نظیر صد سال تنهایی، بهرهٔ هدف‌مند و جامعی است که مارکز از تکنیک‌های ادبی در راستای طرح‌ریزی داستان، برده‌است. در پرانتز این را هم در نظر داشته باشیم که او نه به زبان بومی، بلکه به اسپانیولی رمانش را قلم زده‌است. استعاره و نماد در جای‌جای پیرنگ وجود دارد؛ از شخصیت‌هایی که نقش آدم و حوا یا پیامبر را برای پیش‌برد معنایی اثر ایفا می‌کنند، تا درون‌مایه‌های عشق، زمان و جادو که به بهترین شکل به‌هم تنیده‌اند؛ و مکان‌ها، رنگ‌ها و تکنولوژی که هرکدام در تعامل فرم و محتوا نقش تکمیلی دارند. مارکز، با تکیه بر روستای «آرکاتاکا» که روزگاری محل زندگی‌اش بود، فضای داستانش را دهکده‌ای به نام «ماکوندو» معرفی می‌کند؛ روستایی خیالی که در ابتدا جایگاه پیوستن دنیای واقعی با عناصر جادویی بیگانه است، و پس از افتتاح قطار -که نمادی از پیش‌رفت تکنولوژی و تغییر شرایط شهر است- رفته‌رفته عنصر جادو از این شهر سلب می‌شود.

ماکوندو؛

استعاره‌ای به روش جزء از کل، که مارکز با خلق آن اوضاع و احوال مردم و حکومتش، و به بیانی تمام وطنش کلمبیا، را به تصویر می‌کشد.

رنگ‌های زرد و طلایی؛

کارکرد هنری که در متن داستان و با پیش‌رفت زمان به سمت عصر مدرن، به تصاویر ذهنی ما از پیرنگ اضافه می‌شود و ظهور حکومت سرمایه‌داری را نمایش می‌دهد.

کارخانهٔ یخ؛

نمادی که مارکز آن را منبع درآمد مردم روستا قرار می‌دهد تا شدت فقر و ناامیدی اقتصادی را در این روستا برای مخاطب به تصویر بکشد. مردم روستا از راهی زندگی می‌کنند که خوان‌ناخواه درحال آب شدن و از بین رفتن است.

مارکز شخصیت‌های متعددی را که با اسم‌های یکسان وارد داستان می‌کند، از روی تظاهر خلق نکرده‌است. درختی که روابط خانوادگی این شخصیت‌ها را نشان می‌دهد، تا حد زیادی از خانوادهٔ پرجمعیت پدربزرگ او و فرزندان مشروع و نامشروعش الهام گرفته شده‌است. درون‌مایهٔ داستان صد سال تنهایی نیز با مولفه‌های اصلی‌اش سنجیده می‌شود؛ توصیف عشقی که در دل شخصیت‌ها جا می‌گیرد، فلش‌بک‌هایی که زمان را از گذشته به حال می‌آورد و باز به داستان گذشتگان گریز می‌زند، جادوگری و پدیده‌های ماورایی که هستهٔ مرکزی پیرنگ را شکل می‌دهد و صد البته دغدغه‌ای که در عنوان کتاب هم خودش را به نویسنده و خواننده تحمیل می‌کند: تنهایی. این مولفه‌ها در کتابی به درازا و تفصیل صد سال تنهایی آن‌قدر جای بحث دارند که پس از خواندن خود رمان و کمی فرصت دادن به ذهن، شاید بد نباشد سری به مطلب «درون‌مایه و نمادها در رمان صد سال تنهایی» در وبلاگ کتابچی بزنید. در این مطلب نقش هر نماد به‌طور مجزّا شرح داده‌شده و ارتباط این مولفه‌ها با یک‌دیگر نیز مشخص شده‌است.

سبک‌پردازی با گوی سحرآمیز

و اما می‌رسیم به گل سرسبد مشخصات رمان! مولفه‌ای که تمام هویت کتاب را تعیین می‌کند و بار تمام تکنیک‌ها و عناصر دیگر را یک‌تنه به‌دوش می‌کشد: سبک رئالیسم جادویی. شاید روزی که گابیتو تصمیم گرفت که تا لحظهٔ اتمام عزیزترین رمانش، خود را حبس خانگی کند، رئالیسم جادویی هنوز در سبک‌شناسی رواج نداشت؛ هرچند نویسندگان بزرگی قبل از مارکز از این سبک بهره برده بودند و اتفاقاً خاستگاه آن آمریکای جنوبی هم بود. اما -به نقل از خود مارکز- وقتی در یک نیمه‌شب آخرین کلمه‌ها را نوشت و کتاب را بست و دو ساعت در تخت‌خوابش، به‌تنهایی اشک ریخت، شاید بخشی از آن اشک از شوقی بود که از سر مباهات می‌ریخت. او جادو را در واقعیت زندگی کرده‌بود و حالا جز رئالیسم جادویی، چیزی از ذهنش تراوش نمی‌کرد. بعد از صد سال تنهایی بود که این سبک در جهان به رسمیت شناخته شد و در این راه اسم نویسندگان بزرگی، دنبالهٔ نام مارکز شد. رسالت رئالیسم جادویی بیان هرچه شفاف‌تر و قابل لمس‌ترِ پدیده‌های خیالی و انتزاعی است که قرار است با واقعیت پیوند بخورد. اوج شاهکار مارکز در چگونگی کنار هم قرار دادن این عناصر است که شکل می‌گیرد و مارکز طوری جادو می‌کند که باور نکردن آن سخت است! رئالیسم جادویی -مثل تمام گسترهٔ سبک‌های ادبی- مرزهای تار و مبهمی با همسایه‌های خود دارد. یک تغییر کوچک می‌تواند از سمتی ما را به سوررئالیسم یا از سوی دیگر، به فانتزی بکشاند. در مقالهٔ «آشنایی با مکاتب ادبی-رئالیسم جادویی» می‌توانید ویژگی‌های این سبک و تفاوت‌هایش با موارد مشابه را در وبلاگ کتابچی بیشتر مطالعه کنید.

یک کتاب، چهار مترجم

بازگرداندن یک اثر از زبانی کهن مثل اسپانیولی -که خود شاخه‌ای از تنهٔ قطور لاتین است- به زبانی مثل فارسی که ده‌ها شاعر و نویسندهٔ سطح جهانی روی آن مانور داده‌اند، بی‌شک کار ساده‌ای نیست. بنابراین در بررسی چهار ترجمهٔ مهم و پررنگی که از این شاهکار کلمبیایی صورت گرفته، با دندهٔ سنگین جلو می‌رویم و تا حد توان دیدگاه قضاوت‌گر را کنار می‌گذاریم. اولین بازگردانی رمان به دست بهمن فرزانه از زبان واسط صورت گرفت. این ترجمه، که خود از ترجمهٔ انگلیسی اثر به فارسی برگردانده شده، نتوانست رضایت بعضی از مخاطبین را در انتظاری که از روان‌خوانی و سادگی متن داشتند برآورده کند. فرزانه سال‌ها بعد، بار دیگر ترجمه‌ای از این کتاب ارائه داد که ویرایش‌شده و صیقل‌خوردهٔ همان بازگردانی بود؛ یعنی باوجود اصلاحات، هنوز بعضی از نیازها را پوشش نمی‌داد. این‌جا بود که ترجمهٔ کیومرث پارسای از متن اصلی اسپانیولی، توانست عرصه را رقابتی کند و این رمان پرفروش را در ایران به حواشی بکشاند. هرچند وجود هرچه‌بیشتر این حواشی مثبت، به معنای دغدغه‌مندی مثبت است. ترجمهٔ پارسای به تعهداتی که مترجم نسبت به نثر اصلی کتاب دارد، پایبندی بیشتری داشت و مستقیم‌بودن هم حسن دیگر آن بود. حبیب گوهری‌راد و کاوه میرعباسی دو نویسندهٔ دیگر بودند که استقبال خوبی را نسبت به ترجمه‌ای که از صد سال تنهایی ارائه دادند، دریافت کردند. اما در مجموع پیشنهاد کتابچی برای شما انتخاب ترجمهٔ بهمن فرزانه است؛ چراکه از اساس ترجمه با مفهوم «بازتالیف» پیوند خورده و هنر نویسنده فقط در تبدیل واژگان نیست؛ مفاهیم هم در کنار آن‌ها باید با رعایت امانت برگردانده شوند. فرزانه به این امانت‌ها پایبند مانده و با دوری کردن از «تالیف»، شخصیت‌ها و داستان مارکز را هرچه دقیق‌تر برای مخاطب فارسی‌زبان معادل‌سازی کرده‌است. اما اگر هم‌چنان در خرید کتاب دوبه‌شک هستید، برای بررسی و انتخاب ترجمهٔ دقیق‌تر می‌توانید مطلب کامل‌تری را با عنوان «مقایسهٔ ترجمهٔ رمان صد سال تنهایی» درمورد محاسن و کمبودهای هر ترجمه در وبلاگ کتابچی مطالعه کنید.

حواشی طلایی کتاب صد سال تنهایی

دریافت نوبل ادبیات یکی از نکات درخشان این اثر بزرگ ادبی است. ۱۵ سال از انتشار صد سال تنهایی می‌گذشت که بنیاد نوبل با اعطای جایزهٔ ادبیات به مارکز، او را «شعبده‌باز کلام و بصیرت» معرفی کرد؛ هرچند این درست زمانی بود که مارکز از شدت فشارهای دولت دیکتاتوری ژنرال فرانکو، به مکزیک پناه برده بود. او در این زمان فرصت این را پیدا کرد که دیدگاه‌های سیاسی‌اش را گسترش دهد و محصول این پرورش افکار، رمان «پاییز پدرسالار» شد. گابریل بخش مهمی از کودکی‌اش را در کنار پدربزرگش، سرهنگ نیکلاس مارکز، زندگی کرد و داستان‌هایی که بزرگ‌ترها از فال‌گیری و جادو و خرافه‌ها تعریف می‌کردند، استعداد بالقوه‌ای شد تا در چهل سالگی بازتابی از همان داستان‌ها را، این بار با زبان و افکار خودش بیان کند. داستان صد سال تنهایی به‌گونه‌ای طرح شده که قاعدتاً باید خواننده را از اسم‌های تکراری و اتفاقات بی‌قاعده‌اش منزجر کند، اما همین جادوی یگانهٔ مارکز است که عنصر دفع را به کشش تبدیل می‌کند. در چاپ‌های اخیر کتاب، به دلیل پیچیدگی‌ها و تشابهات اسمی که خواننده را سردرگم می‌کند، شجرهٔ خانوادگی خاندان بوئندیا به صورت تصویری ترسیم شده که این رمان را حتی برای کسانی که آن را خوانده‌اند، خواندنی‌تر می‌کند!

جملاتی از کتاب صد سال تنهایی

  • جهان آن‌چنان تازه بود که بسیاری چیزها هنوز اسمی نداشتند و برای نامیدنشان می‌بایست با انگشت به آن‌ها اشاره می‌کردی.
  • اورسولا نگران نشد. گفت: ما از اینجا نمی‌رویم. همینجا می‌مانیم، چون در اینجا صاحب فرزند شده‌ایم. خوزه آرکادیو بوئندیا گفت: اما هنوز مرده‌ای در اینجا نداریم. وقتی کسی مرده‌ای زیر خاک ندارد به آن خاک تعلق ندارد.
  • خوزه آرکادیو، ناگهان لبه برگردان‌های کت او را چسبید و از زمین بلندش کرد.  صورتش را در مقابل صورت خود گرفت و گفت: این کار را برای این انجام دادم که ترجیح می‌دهم جسم زندهٔ تو را با خودم به این طرف و آن طرف بکشم، نه جسد مرده‌ات را.
  • دیگر اطمینان داشت که زمان نمی‌گذرد بلکه فقط تکرار می‌شود.
  • هرچیز زندگی خودش را دارد… مسئله تنها در بیدار کردن روح آن‌ها است.
  • بدون ترس و وحشت، از خداوند می‌پرسید که مگر انسان‌ها از آهن ساخته شده‌اند که آن همه رنج و عذاب و فلاکت را برایشان می‌فرستد و از آنها می‌خواهد تحمل کنند؟
  • در واقع مرگ برای او اهمیتی نداشت، اما زندگی چرا؛ بنابراین احساسی که از صادر شدن حکم اعدامش به او دست داد، نه حسّ ترس، بلکه دل‌تنگی بود.
  • تو داری زنده‌زنده می‌پوسی!
  • مشخصات کتاب
  • نقد و بررسی
  • پرسش و پاسخ
نام کامل کتاب صد سال تنهایی
ژانر داستانی، کلاسیک، فانتزی
تعداد صفحه ۵۶۰
قطع رقعی
نوع جلد شومیز
وزن ۶۲۲ گرم
شابک ۹۷۸۹۶۴۷۱۹۶۲۲۲
نقد و بررسی کاربران (۱)

۴.۷

۶ نظر
۵
۴
۳
۲
۱
sort
مرتب سازی بر اساس
جدید ترین محبوب‌ترین بیشترین امتیاز کمترین امتیاز
کتابچی
star-fillstar-fillstar-fillstar-outlinestar-outline
۱۴۰۰/۱۱/۱۱

خواندن کتاب صد سال تنهایی گابریل گارسیا مارکز در عین سخت‌خوان بودن و پیچیدگی مفاهیمی که با عنصر رئال جادویی ترکیب عجیبی را به وجود آورده، لذت‌بخش است. کتابی که نویسنده‌اش برای نوشتنش نزدیک به یک سال و نیم خودش را در خانه حبس کرد و حاصل کار، اثری شد که به عنوان یکی از برترین رمان‌های ادبیات داستانی معاصر جهان شناخته می‌شود و به گمان خیلی‌ها پلی شد بین مارکز و رسیدن به جایزه نوبل ادبی. مارکز در کتاب صد سال تنهایی از عنصر استعاره در کنار نمادگرایی به خوبی استفاده کرده و با کمک آن‌ها دست به خلق جغرافیای داستان و هم‌چنین شخصیت‌های کتاب زده است. داستان کتاب مربوط به بازگویی زندگی چند نسل از خانوادهٔ بوئندیاست که در دهکده خیالی ماکاندو که شهری‌ست با ویژگیّهای جادویی ساکن شده‌اند؛ ولی اگر بخواهیم یک شخصیت از این خانواده را به عنوان مهم‌ترین فرد کتاب معرفی کنیم باید به سرهنگ آئورلیانا بوئندیا اشاره کنیم که در خلال کتاب در جریان ماجراهای سیاسی و عاشقانه‌اش قرار می‌گیریم. صد سال تنهایی در ایران با ترجمه‌های زیادی منتشر شده که پیشنهاد کتابچی برای مطالعهٔ این کتاب، ترجمهٔ کیومرث پارسای است که از زبان اصلی به فارسی برگردانده شده است.